bmd
پسندها
2,747

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نه حاجی من اینجام...برو حاجی...
    قیافه که برات مهم نیست...پول و اینا مهمه که حتما داره...برو دیگه حاجی
    :w04:
    خب پسر ها هم اگر میخواهند صحنه زشت نبینند میتوانند چشم هایشان را ببندند .
    شد ؟؟؟!:lol:
    خودم فهمیدم تابلوه بی ام دی ...
    :eek:
    قارداشم قرار بوده سهیل باشه ولی اسم پدر بزرگم رو گذاشتن روش :surprised:
    اون دیگه با سین نیست
    نه خیرم ...اتفاقا یه غول هست واسه خودش... منم نصف اونم ...زورم بیشتره چیکار کنم ؟؟
    از اول بین پسرا بزرگ شدن همین مزیت ها رو هم داره دیگه ...
    یه پا مردم واسه خودم
    آخی .... راست میگی حواسم نبود اصلا که نمیشناسیش
    سونیا و سمیرا خواهر میباشند ...
    نه خواهشا جایی انعکاسش نده که هر چی دیدی از چشم خودت دیدی اونوقت :redface:
    نه خیرم ..... بچه کجا بود .... این بچه ام دیگه واسه خودش بزرگ شده ....فقط 2 سال از من کوچیکتره .... داشتیم مبارزه میکردیم ..
    نترس ..الان اوضاع ارومه ..... گرفتم پسرخاله بیچارمو تا میتونست زدم .. یک حالی داد زدنش ....
    چیه ذوق کردین ؟؟!:D
    تقسیم وظایف کردم براشون تو خونه. شستن جوراباش اکثرا با سونیاست گاهی وقتا هم خودش زحمت میکشه !!!:redface:
    ای بابا ...ببین داداش من ...قضیه از این قرار بود که چون اوضاع اعصابم همچین میزون نبود و از اونن طرف فک کردم از دستم ناراحت شذین و بعد جایز ندونستم که بمونم ... چون اگه میموندم مطمئنا با یکی دعوام میشد ...
    خداییش ادم اعصابش که خرده بیاد یکی رو تا حد مرگ بزنه خیلی آروم میشه ....
    منم برای جلوگیری از هر گونه خونریزی احتمالی گذاشتم رفتم ...
    من گفتم فقط یکی دو روزی نمیام ..... خب اگه کار اشتباهی کردم شما به بزرگواری خودتون ببخشیدم .....حالا خیلی عصبانی شدی ؟؟؟؟
    حاجی جون همیشه باشی...خدا سایتو بالا سر ما برو بچ نگه داره...
    یه حاجی که بیشتر نداریم....
    بهههههههههههههههههههههههههههه سلااااااااااااااااام حاجی جون...خوبی؟
    حاجی چه خبر؟حاجی خوش میگذره؟
    حاجی
    حاجی
    حاجی
    پس چون ممکنه بیام و جای خالیت رو ببینم که خدا نکنه، نمیام[IMG]
    خدا[IMG]نگهدارت باشه عزیز[IMG]
    حاجی قربونت با اجازت من برم
    شاید شب بیام شاید
    خوب و خوش باشی
    سنین خالان کیم دی ؟؟!:D
    :w36: به غیر از شما منظورم بود ...
    شما که جای خود داری
    یوخ فعلا هستم اینجا باید تحملم کنید :biggrin:
    خان داداش از سر کار اومد غر زدنش شروع شد ! حالا شما میگی پسرا غر نمیزنن ...
    برم ببینم چی میگههههه:confused:
    یوخ نظره گلمیر چوخ یالانچی لار دان اولاسان ؟!
    من گئچن گئجه گلمیشدیم ...آما کلا چوخ دانیشان آدام دئییرم . سیزین تکین د دوستوم یوخدی هر وقت گلرم گلله سایتین قاپی دووارلارینا بخام بدتر داریخیرام اوجور:D


    خستگی هایم را با خدا قسمت کرده ام ...

    خدا قبول کرده است، سهم بزرگتری از خستگی هایم را برای خودش بردارد !

    چون من کوچکترم،کمترش برای من باشد !

    درد هایم هم همینطور ...

    به خدا گفتم که من کوچکم و ضعیف

    و خواستم درد ها و خستگی هایم را، همه اش را بدهم برای خدا باشد !

    خدا قبول نکرد ...

    گفت آدم زنده ی بی درد وجود ندارد !

    اگر بخواهی،

    درد ها و همه ی خستگی هایت را،با زندگی ات ازت می گیرم !

    همه را با هم ...

    من قبول نکردم ...

    سهمی از درد ها و سهمی ازخستگی هایم و همه ی زندگی ام را نگه داشتم ...

    .

    .

    .
    نفس می کشم و خدا هم هست ...!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا