سلام بی ام دی جان
دیشب بی خداحافظی رفتم ببخشید .
خب گرفتار درس و کلاسی چرا اینو میگی اخه شما بیا اونجا ریاست کن ازت مدیریتو یاد بگیرم
امروز فکر کنم کلاسات زیاده پس شب میبینمت بای
خیلی جالب بود حاجی تهدیدم کرده بود که چرا برای فلانی پیغام میذاری...
خیلی برام جالب بود...بیچاره حتما خیلی عاشق بوده...
حاجی من اگه تو رو نداشتم چیکار میکردم...
دور از جون چرا؟چرا یا مرگ یا سکوت؟
امیدورام گرفتاری هات به سرانجام خوب برسند
وظیفه م بود رفیق ...خواهش میشه
نمی دونم من چه گناهی کردم میام اینجا میشم سوژه !ارش که خونش حلال شد!
برای نزدیک شدن به تو به کلمه ها احتیاجی ندارم و منت جاده ها را نمی کشم... می دانم اگر دستهایم خالی از دانه های اشک و تسبیح هم باشد به حرف هایم گوش می دهی و مرا از نیایش محروم نمی کنی ...
آنقدر ابرها را می شمارم تا به مرزهای مقدس گریه برسم ...
آنقدر تو را صدا می کنم تا دروازه های ملکوت به رویم باز شوند ...
بی تو قدم زدن در زیر باران زیبا نیست ...
بی تو آسمان را باید مچاله کرد و دور انداخت !
بی تو قطار ها در شب گم می شوند و به ایستگاه صبح نمی رسند ...
.
.
.
بی تو هیچ کسی عاشق نمی شود ...!