هی...
ی تیکه مامنم جیغ کشید سرمون منم جیغ کشیدم.دختر چشت روز بد نبینه...همه کفگیر چوبیا تو هوا ب سمتم میومد.یک بازار خنده ایی شده بود.جا خالی دادم ولی ی دنپایی ازش خوردم.تازگیا نشونه گیری مامانم خوب شده
نه
نه
نه
اون ۶سالشه...بهش گفتمبیا بریم خونموم گفت تنهایی گفتم نه.داداشم خونس.بم گفت هر موق تنهایی میام.......منو میگی از همونجا نسبت بهش ی حس قشنگ پیدا کرپم