اینجوریاستتتتتتتتتتتت؟؟؟؟؟؟؟؟
هنوز صبر کن از تورج معرفی نامه تورو بپرسم بعد اگه صلاح دونستم خودمو معرفی می کنم!!!!!!!!!!
هرچند اگه خودمو معرفی کنم و تو منو بشناسی بازم سرم شلوغ میشه و طرفدارام میان واسه امضا گرفتن و...... ولی چاره چیه ؟
یه فنا بیشتر نداریم که.........
اینم جواب شعرت دانلود کن بخونش ببین بهمن کم میاره یا نه
دانلود
راستی گفتی حرفام سنگینه....مگه نفهمیدی منظورم کجا بود که رفتی...:دی
اینم جواب شعرت....که تو پروفم نوشتی...
خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
بدان آغوش من باز است
شروع کن یک قدم با تو...
تمام گامهای مانده اش با من...
ابتدا درمورد آشپزی که اون که دیگه مشخصه به پای من کسی نمیرسه (فخر فروشی)
صبح دانشجو همون طرفای 12 اینا میشه دیگه
الان که احتمالا تورج داره خواب پنبه دانه رو میبینه....... صبح همون ظهر ازش میپرسم
چفت و بست ؟؟؟؟؟؟؟؟
من دهنم قرصه قرصه (آخه خشایار مستوفی (زیر آسمان شهر) از بستگان ما هستش)
اون که آسونه....چون سر و کارت با کریم ه...فقط بندگی کنی کافیه والا....
آخ....نه بابا مگه حرف کمه که غیبت بیاد وسط...شوخی بود..
نه تو همون ظرف بشور....تورج آشپز تره....گرچه به پای من نمیرسه...
راستی تورج بهت نگفته که خونتون زیر نظر رادار من هستش....؟؟ ازش بپرس بهت میگه...
الان هم ظرفای کثیف رو دیدم....
تا صبح شیطون توش جولان میده....
منظورت از صبح هم که ظهر هستش...»دی
منو با حق الناس در ننداز توی حق الله موندم چیکار کنم....
حرف بد نمیزنمااااااااااااااااا.............دروغ چرا ؟ شاید حرف بد هم زدم...!!!!!
منم آشپزی بلدم اونم از نوع ساده ها
اتفاقا زدی توی خال سیاه چون واقعا ظرفا مونده کسی هم نیست بره بشوره
مجردی اینه دیگه صبح میشوریم
ااااا....خب هم داداشمه هم پسرم ....البته از نوع نی نی...
خب خودم بهش گفتم بعضی حرفا رو گوش نکنه....
اوه....چرا ؟
حرف منو که مطمئن باش...
چی گفتی که گوش نکرده....حتما چیز خوبی نبوده.....ها هاااا
خیلی مواظبش باش......
تو هم آشپزی میکنی....پس حداقل ظرفا رو برو بشور....دارن میبینم که کثیفه و مونده...
ببین مواظب نی نی من باش...خیلی بچه خوبیه....بهش پیام دادم که برید بخوابید...
زود شب بخیر گفت و رفت....بچه حرف گوش کنیه.....
نت منم هی می قطه......هاااا..