دوباره اومدم اینجا و هیشکی ندارم
توهم که رفتی بی وفا
من موندم و یه دنیا خاطره که از تو اینجا دارم
یادت اولین باری که با تو اینجا رو دیدم؟؟
یادته مهندس زیبای من؟؟؟
چه گرمی بود
و الان صفحه ات بستس
انگار داری با یه غریبه حرف میزنی
دوستت داشتم ، دارم ، خواهم داشت
بهش بگو خیلی مراقبت باشه...
زمستان رو به اتمام است
و من هنوز راحت لم میدهم و پتو را دور خود میپیچم تا گزند سرما جانم را نلرزاند
گلها دیگر آنچان که دیروزها زیبا بودند خود فروشی نمیکنند
نمیدانم من پیر شده ام یا روزگار برایم تکرار مکررات است
باشد روزگار همیشه زندگی جولانگاه بی حساب تو بود و هست
هر طور که میخواهی برقصانم.
:w20:
تو دنیای من یه عروسک هست که همیشه غمگینه
که همیشه چشاش رو تو دنیایی باز میکنه که خودش بدترینه
تو دنیایی که همیشگی هارو باید تکرار کرد
باید حرف نزد
باید نظر نداد چون خیلی ها هستن که اهمیتی براش قایل نیستن
باید باور کنه که آدم هایی که خودشون فکر میکنن که نظرشون دیده نمیشه نظرت رو نمیبینن
دهن...