آتی یاد یکی از دوستان دوران دبیرستان افتادم. این بنده خدا با هیچ دختری دوست نبود و خیلی دوست داشت که یه نفرو داشته باشه. به خاطر همین هرچی جنبه تو وجودش بود، نابود کرده بود. یادمه داشتیم با چند تا از بچه ها می رفتیم استخر. این دوستم هم بود باهامون. یه دختره اومد ازمون آدرس پرسید، بعد از اینکه آدرسو بهش گفتیم و رفت، این دوستم گفت بچه ها دیدین، دختره می خواست با من دوست بشه!!!


ما که هر کاری کردیم نتونستیم راضیش کنیم که توهم زده، آخرش هم رفت جلو و ضایع برگشت. ما هم که خجالتش برامون موند.
الان هم با گفتن این دو تا چیزی که فهمیدم، یاد اون بنده خدا افتادم!!
