A
پسندها
84

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • 92/10/26
    امروز بین مطالعام ، تونستم کمی به گهاوگلدونای خونه وحیاط برسم...حسابی شلخته وبهم ریخته شده بودندومن فقط تونستم کمی اوضاعوبهتر کنم...فکر کنم تا بهار نشده باید یک تحول اساسی روشون بدم...همیشه گلهاوسروکله زدن با اونا مخصوصا بوی خوب شمعدانی یک حس قشنگوآرامش بخشی بهم مبده...ورشد وبالندگی هرروزه گلی ، بهم حس امیدوزندگیو میده....یاد اون قضیه مثال گل دکتر حسابی برای یک خانم فیزیکدان افتادم...که فوق العاده جالبه...اینکه یک گل با همه سختی وقتی تو بهار بعد یک عالمه تلاش ...غنچه شو تگرگ میزنه.... ناامید نمیشه و زندگیو نمی بازه ودوباره تلاش میکنه وسال دیگه دوباره همون گل ، اون غنچه رو به وجود میاره....
    شب مطلبی درباره چدن های سفید خوندم که خلاصه شو در تالار مهمدسی مواد گذاشتم.با سپاس
    92/10/25
    امروز هم بیشتر با مرور مطالب گذروندم .این روزا هوای مشهد واقعا تشنه است....در جراید هشدار های زیادی در باره عدم بارش میبینم با اینکه خوشبختانه نقاط دیگه کشورمون شاهد بارشای خوبی بوده...دعا برای بارش شاید خودخواهی باشه...چرا که همیشه خوندم که آدم باید محدوده دعاهایشو برای همه بزرگ کنه...فقط میتونم بگم خدایا به ما شکر نعمت هاتو بیشتر از همیشه عطا کن...چرا که میدونم همیشه در پس شکر نعمت ٰ، افزونی نعمت وجود داره...
    شب مطلبی تکمیلی در باب پدیده دوقلویی شدن خوندم که به صورت ضمیمه در تایپینکی به همین این نام در تالار مهندسی مواد گذاشتم . باسپاس
    92/10/24
    این روزا افرادیو می بینم که سراسر انرژی می گیرم...افرادی از جنس مهربونی...با اینکه کارهام فشرده تر شده ..اما سراسر انرژی شدم...خداکنه که لیاقت هم نشینی با این افرادو از دست ندم وقدر این نعمت بزرگو داشته باشم...
    شب مطلبی جالب ، درباره پدیده شکست در مواد درحوزه مهندسی مواد خوندم که خلاصه شو در تالار مهندسی مواد گذاشتم. باسپاس
    92/10/23
    امروز هم با کتابام بودم...دیگه فکر کنم شده عادتم سروکله زدن باهشون....اینکه اگه نخونمشون ..احساس دلتنگیو کمبود میکنم ....این روزا افرادیو می بینم که می مونم تو زندگیشون...نمی دونم چرا ماها بعضی وقتا یادمون میره که نعمت بزرگی به نام سلامتی داریم....بعضی وقتا به این فکر میکنم که دنیا وزندگی برخلاف این که بعضی وقتا فکر میکنیم سخته..واقعا سخت نیست..چون همیشه یک نفری با مشکل بزرگتر ازتو بوده که تو زندگی موفق بوده...
    شب مطلبی در باره پدیده دو قلویی شدن در حوزه علم مواد خوندم که خلاصه شو در تالار مواد گذاشتم.... با سپاس
    92/10/22
    امروز هم بیشتر درگیر درسابودم .... این روزا به واسطه پروژِه ٰ دیدم به درسا عمیق تر شده ... اینکه باید تمام احتمالات ممکنه رو در نظر گرفت تا مشکلی نیاد ... اینکه تمام مباحثو باید مرور دقیق کنم تاهمه چیز مد نظرم باشه....این روزا انگاری دارم با یک تیر چند نشون میزنم... هم درسارو مرور باید بکنم ..هم بایدگوشه چشمی هم به پروزه داشته باشم..واین برام فوق العاده آرام ش بخشه..چرا که احساس پوچی نمی کنم...اینکه تاثیر داشته هامو تو عمل و ساخت می بینم ...اینه که همیشه منو عاشق مکانیک کرده...اینکه با دست خودم یک وسیله بسازم ..که حتی اپسیلونی باعث راحثی جامعه بشه...
    دیشب مطلبی درباره جوشکاری قوس تنگستن با گاز محافظ خوندم که خلاصه شو در تالار مهندسی مواد گذاشتم ... با سپاس
    92/10/21
    امروز درگیر کتابام بودم . مقاله ای در روزنامه خوندم درباره نوشته این مکان مجهز به دوربین مدار بسته است در بعضی مکان ها....اینکه وقتی ما این جمله رو می بینیم خیلی کارا رو نمی کنیم...اما وقتی نباشه..دیگه مراقب نیستیم...اینکه بعضی وقتا یادمون میره که دوربینی قوی تر از اون دوربین همیشه با ماست و ما هم گاه خودمونو به بی خبری می زنیم....اینکه بعضی ها تو اطرافمون از کارگر گرفته تا دکتر...اینقدروجدان کاری ومسئولیت پذیری دارن...که خودشون در برابر اون دوربین بزرگه مسئول میدونند...
    شب مطلبی درباره جوشکاری ترمیت خوندم که خلاصه شو درتالار مواد گذاشتم .با سپاس
    92/10/20
    امروز صبح با بچه ها جلسه ای درباره طرح تحقیقاتی ونحوه انجام اون داشتم.اینکه چقدر کار به نتیجه برسه فقط وفقط به همت ومیزان مشارکت بچه ها داره.معمولا کار تیمی تو بین بچه های دانشجویی با مشکلات زیادی همراهه این مشکلات بیشتر ازاینکه ازجانب مسائل پولی باشه بیشتراز جانب تغییر نگرش وعادات افراد به کاروانجامشه...اما به همون نسبت خیلی از پروِژه ها ی تیمی هم با مدیریت وهمت گروهی خوب انجام میشه وبه سرانجام میرسه...بعد از ظهر بیشتر به درسا رسیدم...این هفته متن رفرنسیو میخوندم که خلاصه ترجمه شو براتون در تالار مهندسی مواد گذاشتم.باسپاس
    92/10/19
    شهادت امام حسن عسگری (ع)تسلیت باد
    امروز صبح بیشتر درگیر درسابودم.یک مطلب جالبی تو یکی از صفحات روزنامه خوندم که واقعا نقد به جایی بود که گاه من هم شامل نقدش میشم.اینکه امروز چرا تو سایتا غم ریخته؟؟به قول بنده خدا..انگاری غمو ناامیدی مدوکلاس شده!!...دیدم واقعا راسته..درسته برای هرکسی مشکلات زیاده اما باز گوییش چه لزومی داره؟؟؟جز اینکه که انرژی منفی میده وباعث کاهش امید میشه...فکر میکنم تو مشکلاتوسختی ها حداقل کمک به دوستامون امید باشه..چیزی که گاه منه جوون یا حتی بزرگترامون فراموش میکنیم...یک عذرخواهی ویژه به خاطر مطالب نا امیدانه اولیه در پستم میکنم....
    شب درگیر کارای پایان نامه دوستم شدم...دیگه نت شده جز جدایی ناپذیرم..اینکه آدم بتونه کارای پایان نامه یکی دیگه رو از یک شهر دیگه برای کس دیگه تو شهر دیگه انجام بده..واقعا کمککیه..خدا کنه نت با اینکه مارو تو اقیانوس میندازه ونزدیک میکنه آدما رو ...امامارو از نزدیکامون دور نکنه....
    شب مطلبی در باره فرآیند کربوراسیون درحوزه عملیات حرارتی خوندم که خلاصه شو درتالار مواد گذاشتم.باسپاس
    92/10/18
    این روزا اکثربچه های دانشجو درگیر امتحاناتند...همیشه روزهای امتحان روز های خاصیند برای من....روز هایی که وقتی میخوندم کتاباروباخودم میگفتم ...ای پسر این چقدر جالب بوده..چرا از اول ترم اونو نخوندم!!!!...روزهایی که کارآیی مغز آدم به 100درصد می رسید..والبته روزهای استرس...برای همه دوستان دراین روز ها صمیمانه آرزوی موفقیت دارم...
    شب مطلبی در حوزه محیط های خنک کننده در سخت کردن فولادها خوندم که خلاصه شو در تالار مهندسی مواد گذاشتم.با سپاس
    92/10/17
    امروز بیشتر درگیرکتابام بودم. این روزها که دارم علم مواد وساختار فولادها وفلزاتومرور میکنم بیشتر به شباهت های وجودی بین واکنشو رفتارهای فلزات در برابر گرماوحرارت با واکنش آدما دربرابر مشکلات پی می برم...اینکه آهن زمانی فولاد میشه که تحت حرارت قراربگیره وکربن بهش اضافه بشه..این سختیه که ارزش فولادو میبره بالا...مثل آدما ..زمانی ارزش پیدا میکنند که تحت سختی قرار بگیرندو تو اون شرایط مقاومت کنند..بعدازاونه که عیارشون بالا میره...این روال طبیعته...واینکه چرا بعضی از ما اینو یادمون میره...نمی دونم چرا!!...
    شب مطلبی درباره فرآیند آستمپرینگ که یکی از فرایندهای سخت کاری فولادهاست خوندم که خلاصه شو در تالار مهندسی مواد گذاشتم.
    باسپاس
    92/10/16
    امروزصحبت پدرم با یکی از آشناها برام خیلی قشنگ وتعبیر جالبی بود. اینکه کارت های بانکی که آدم داره توخود پردازا فقط بایک رمزویک عدد مشخص بهت پول میده. درسته که راه های رسیدن به خدا به مانند رسیدن به پول حساب از طریق خودپردازو اینترنت... مختلف وزیاده ..اما هرکدومش فقط یک رمز مخصوص داره وفقط باید آدم همون عددمخصوص نه چیزدیگه روبزنه تا پول بگیره واز همه مهمتر اینکه آدم فقط 3بار فرصت اشتباه داره وگرنه حسابش بسته میشه...تو زندگی هم همینه گاه آدم فقط میتونه یک بار اشتباه کنه وگرنه فرصت زندگیش رفته یا اینکه تلاش آدماباید مثل اون شماره رمز باید تو راه خودش باشه..وگرنه هرچقدر هم دوباره یک عدد دیگه بزنه به پول نمیرسه وگاه فرصت هدفشو ازش میگیره...اون تلاشه به قول یک فاضلی حکایت اون کشاورزی میشه که بخواد تو زمستون محصولشو آب بده و محصول بگیره...هرچی تلاش کنه چون وقتش نیست ..محصول نمیگیره مثل وقت نمازامون میمونه..وخیلی چیزای دیگه..
    شب مطلبی در حوزه علم مواد با نام فرآیند نرماله کردن خوندم که خلاصه شو در تالار مهندسی مواد گذاشتم....باسپاس
    92/10/15
    امروز پانزدهمین مرغ عشق خونمون به دنیا اومد. یک مرغ عشق سبزودوست داشتنی...آمارشون دیگه همه سیاست های کنترل جمعیتو ردکرده...ولی پدرم همچنان با صبرو حوصله بهشون رسیدگی میکنه...واصلا خیالی به کاهش جمعیت نیست...دیگه موندم به داداشم چه اسم جدیدی برای مرغ عشق هایی که از خونشون آورده تا نگهداریشون کنیم بگم...مجبور به ترکیب اعداد با حروف شدم برای نامگذاریشون...از اینها گذشته..بعضی وقت ها پشت پنجره اتاق که به رفتاراشون خوب نگاه میکنم...می بینم اونا هم مثل ما آدما هرکدومشون شخصیتی دارند برای خودشون...یکی آروم ..یکی رهبر ...یکی وراج و...
    امروزصبح وشب هم درگیر کتابام بودم...امروز هم در حوزه علم فلزات مطلبی با نام فرآیند همگن کردن خوندم که خلاصه شو در تالار مهندسی مواد گذاشتم با سپاس
    92/10/14
    صبح بیشتر با کتابام بودم.مطالب بدجوری فرار شده...اما هر چی بیشتر مرور می کنی قابلیت تحلیل و ارتباط بیشتری میتونی بدی بین درسا...داشتم فکر می کردم که اون نویسنده مسیحی که قرآنو برای تحقیقش 1000دور کرده دیگه چه عشق و حوصله ای داشته داشته!!!!یا اون دانشمندی که 100بار یک آزمایشو تکرارکرده...نمی دونم احساس میکنم کم حوصله ای بعضی از ماها ...اینکه میخوام زود برسیم به هدفامون...در حالی که نمی دونیم رسیدن باید مثل رود آرامو پیوسته باشه تا هم زیبا وهم اثرگذار باشه..نه مثل سیل که سریعو ویرانگره....
    شب کمی سردرد داشتم...ومجبور به استراجت شدم...اما مطلبی با نام فرآیند آنیل کردن در حوصله عملیات حرارتی خوندم که خلاصه شو در تالار مکانیک گذاشتم..باسپاس
    92/10/13
    ابتدا از اشتباهی که درنوشتون تاریخ دیروز 12دی ماه رخ دادٰ، عذر خواهی میکنم.
    امروز با یک بزرگی صحبت می کردم وفوق العاده خوشحال شدم.از اینکه می بینم هستند آدمایی که جایگاه اجتماعیشون ،روحشونو کوچیک نکرده بلکه بزرگشون کرده...ومن خوشحالم که خدا به من دوستی این شخصیتو هدیه داده.ظهر با یکی از آشناهاکه خادمند میحرفیدیم...نمی دونم اغلب شهرای کشورهمه برف اومدند اما مشهد نه....آفتابی بود...شاید آقامون امام رضا هوای زائرای پیاده شو داره...اینو آشناهمون هم تایید میکرد...بعضی وقتا آدم چیزایی رو می بینه ومیمونه قرن 21ومعجزه!!!از اون سگ پناه برده به آقا بگیر تا اون دختری که نامه میندازه تو ضریح وخیلی چیزای دیگه...نمی دونم ...بعضی وقتا آدم فقط فقط باید نگاه کنه و فقط فکر کنه...
    شب مطلبی درباره لقی برش در قالب های برش خوندم که خلاصه شو در تالار مکانیک گذاشتم...باسپاس
    92/10/11
    امروز شهادت اقامون امام رضایه....هیچی نمی تونم بگم..دربرابر لطف اقامون..هرچی بگم کمه..فقط حکمت خدا رو میفهمم که برای ما ایرانی ها چنین نعمت بزرگی قرار داده...که بی اون واقعا هیچیم....شب زیاد دلو دماغ نداشتم...
    اما مطلبی درباره ابزرا ها درفرایند ماشینکاری با تخلیه الکتریکی خوندم که خلصه شو در تالار مکانیک گذاشتم ..
    با سپاس
    92/11/11
    شهادت امام رئوف آقا امام رضا تسلیت باد
    امروز مقاله ای درباره بزرگی شخصیت یک جانباز خوندم . اینکه وقتی مسئولی توبیمارستان میاد به سراغش ، با اینکه تماما فلج بوده وهزار تا درد ..از مسئول یک خواسته میخواد که حقوق وسختی کار این پرستارارو بدندچراکه میکه اونا با کمک به اون دچار کمردرد وسایر بیماری ها میشند...بعضی وقتا آدما باید چشماشو خوب باز کنه تا ببینه قهرمانان بزرگ در اطرافش فراووند کسایی که گمنامندوفقط خدا میدونه عیار اونارو..از کار گر سر خیابون گرفته تا استاد دانشگاه ...میشه قهرمانان بی ادعا روروشون پیدا کرد...کسایی که روح بزرگی دارند...به وسعت یک اقیانوس...فکر میکنم توروز شهادت آقا امام هشتمون دعا برای شفای مریضا از اون کودکای سرطانی گرفته تا جانبازا بد خواسته ای نباشه....
    دیشب مطلبی در باره انواع پاس ها در فرایندماشینکاری با تخلیه الکتریکی خوندم که در تالارمکانیک اونو گذاشتم..باسپاس
    92/10/10
    امروز هم طبق معمول درگیر کتابام بودم.وقتی که چند بار میخونمشون زوایای پنهان جالبی توشون پیدا میکنم.
    بعضی وقتاوقتی آرزووعلاقه بعضی افرادوبه نعمتی که دارمو می بینم فقط میمونم که چه خدمتی کردم به خدا..اینکه منشیی تو تهران پشت تلفن التماس دعا میکنه..اینکه بعضی ها تو روز تولدشون فقط برای چند ساعت مشهد میان درحالی که میتونند جای دیگه برند...اینکه تو جلسه خصوصی از قائم مقام آستان قدس میشنوم بیش از20 هزار نفرتو صف انتظار خادم افتخاری حرم امام رضایند...اینکه وزیری فقط یک روز برای چندساعت بلیت پرواز میگیره میاد جارو میکنه ودوباره برمیگرده..وخیلی چیزای دیگه..که فقط به من بزرگی بعضی ادماروفارغ از جایگاه اجتماعیشونونشون میده...
    دیشب مطلبی درباره عیوب خمکاری خوندم که خلاصه شو با همین نام در تالار مکانیک گذاشتم...با سپاس
    92/10/9
    رحلت رسول گرامی اسلام و پیامبر مهربانی ها حضرت محمد (ص) و شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد
    مشهد این روز ها درگیر شلوغی های زائران به خصوص زائران پیاده شده... فکر کنم کم کم داره پیاده اومدن به مشهد در روز شهادت امام هشتم مثل اربعین تو کربلا رسم میشه...والبته وظیفه ما مجاورارو در برابر این نعمت بزرگی که داریم سخت تر میکنه....
    صبح در گیر کتابام بودم... جدیدا دارم معنی تجربه تو زندگیو میفهمم...اینکه بزرگترامون با چه دلسوزی نصیحتمون می کنند رو میفهمم ودرکشون میکنم..چرا که آدم بعد چند سال تازه یک چیز یا یک نگرشو در گذشت زمان عمر پیدا میکنه..واون موقع تازه آه از نهادش بلند میشه که کاش چند سال قبل با این فرد یا نگرش آشنا میشدم یا این کارو انجام می دادم...اینه که سعی میکنه اونو به دیگران بگه تا دیگران دچار این حسرت نشند..شب یک مطلب کاربردی در باره قیچی های ورق بر خوندم که خلاصه شو با همین نام در تالار مهندسی مکانیک گذاشتم .امیدوارم مورد توجه قرار بگیره.
    باسپاس
    92/10/8
    امروزشده بود فکر مادرم....دیدم مادرم چقدر فرق کردند..روزهایی در بچگی بود که کنار مادرم هنگام ظرف شستن می ایستادم وآرزوم بود که قدم بشه اندازه مادرم..در همون عالم کودکی خودموبه زورایستادن رو پنچه پاٰ کمی بلندتر میکردم تا برسم به قدمادرم ونمی رسیدم ومن درعالم کودکی ارزو داشتم قدم بشه قدمادرم ومادرم فقط فقط به این تلاشهام لبخند میزدند....اما اکنون قدم بلندتر از ایشون شده..نمی دونم قدمادرم کوتاه شده یا من بلندترشدم؟؟؟...اما مهمتر از قد ..نگرشه..که باید نگرش آدم نسبت به یک نسل قبل یک گام رشد کنه..همیشه این فکر هست تو فکرم....که چقدر میتونم نسبت به ‍‍پدرومادرم بهتر زندگی کنم...گاه که میشنوم سختی زندگی اون دورانو..اصلا این فکراز سرم میزنه بیرون...چراکه سختی های پدرو مادرموحتی من اپسیلونی نکشیدم...
    ولی باید تلاش کرد..تو هر شرایطی..تو هر کیفیتی...فکر میکنم این کلید واژه زندگی باشه...
    شب مطلبی درباره انواع فرایند های جوشکاری فاز جامدسرد خوندم..که خلاصه اونو در تالار مکانیک با همین نام گذاشتم.امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره...
    باسپاس
    92/10/7
    امروز هم با کتابام بودم.مشهد این این روزا کم کم داره خیلی شلوغ میشه.اینو میشه با یک گشت کوتاه تو شهر فهمید.این روزا که میشه من بیشتر بزرگی نعمتی که دارمو می فهمم . اینکه خیلی ها آرزوشونه که اینجا باشند ومن ساعت هام وحتی ثانیه هام در اینجاست...امیدوارم لیاقت واقعی مجاوربودن آقارو داشته باشم..امیدوارم....
    شب یک مطلب درباره جوشکاری استیلن خوندم که خلاصه اونو در تالار مکانیک بخش ساخت وتولید با نام انواع شعله ها در جوشکاری استیلن گذاشتم امیدوارم مورد استفاده قرار بگیرد.
    باسپاس
    92/10/6
    امروز صبح ، فرصتی دست دادتادوستان هم خونه ایم در دوران دانشجویی رو ببینم.خیلی خوشحال شدم.دوستم هم رشته ایموکه باهم رقابت درسی شدید داشتیم ودر عین حال مثل دوداداش بودیمودیدم که داماد شده واز همه خوشحال تر اینه که نگرشش به زندگی عوض شده..دیگه اون فردی که ناامیده اینده بود نیست ..چه روزهاکه ناامیدکاروزندگیواینده بودومن اوروبه اینده خوشبین میکردم وشکر خدا الان همه چی داره...خداروشکر..خیلی خیلی خوشحالم که می بینم دوستانم میرسندبه جایی که میخوان و نگرششون رشد داشته...
    بعدازظهر دلو دماغ نداشتم..فقط تونستم کمی درس بخونم...بعضی وقتا می مونم تو حکمت کارهای خدا..هنوز موندم با این اتفاقات پیرامونم چی میخواد بهم بگه...فقط ازش میخوام گرا بهم بده بفهمم حکمتشو...
    شب یک مطلب جالب درباره قالب های برش خوندم که خلاصه اونو با نام ماتریس های چند پارچه در تالار مکانیک بخش ساخت وتولید گذاشتم .امیدوارم مورد استفاده قرار بگیرد.
    با سپاس
    92/10/5
    امروز هم بیشتر با کتابام بودم...ظهرموقع رفتن به بیرون..دیدن گربه ها منو به فکر این انداخت که..این گربه ها دراین سرما وهوای الوده چه کار میکنند؟؟؟ایامثل ماهم مدیریت بحران برای رفع الودگی تشکیل میدند وطرح زوجوفردعبورمروراز محل کیسه های زباله روبه اجرا درمیرند...واقعا مخلوقات خدا هرکدومشون دنیایی دارن برای خودشون...سروصداهاشون..کارهاشون هرکدومشون مفهمومیه که خیلی از ما ادما بی تفاوت ازشون میگذریم...وخیلی از ماها هم به اونا توجه داریم...
    شب یک مبحث تکمیلی از کایزن ومفهومش که رمز موفقیت ژاپنه خوندم..خوندن این مطالب...منوبیشتر به داشته های فرهنگیمون متوجه میکنه ..چون می بینم ..ایناتو داشته هامون بوده..والبته از بی توجهیمون به داشته هامون و شیفتگی ما به بیان داشته هامون از زبان دیگران ناراحت میکنه...مطلب این بحثو با نام کایزن ریشه در ژاپن یا دراسلام رو در تالار مدیریت گذاشتم....امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره..منتظر نظرات قشنگتون هستم....
    با سپاس....:gol:
    92/10/4
    اامروز تولد حضرت عیسی مسیح بود.منم اونوبه همگی مخصوصا به همه مسیحیان عزیز اگه توباشگاه هستندتبریک میگم.
    امروز بیشتر با ریاضیات مشغول بودم وموتورم جدیدا تو حل مسائل روشن شده ..خداکنه به روغن سوزی نیفته...ریاضیات یک دنیای جالبه برام ..دنیایی که که باید مسائلو با توجه به محدودیت خودش و تویک سیر وجهت مشخص حل کنی تا به جواب برسی. صبح یک کارجالب توروزنامه خوندم.اینکه یک سطل اشغال داشت و هر کس یک رفتار بدشو تو اون میریخت.کار جالبی بود...خوبه ادم یک سطل داشته باشه مثل سطل اشغال کامپیوتر... البته بهتره که اونو shift deletکنه تا دیگه نتونه اون رفتاراشو برگردونه...
    دیشب مطلب درباره ماشین های cncخوندم که اونوبا نام انواع محرکه های ماشین های کنترل عددی در تالار مکانیک بخش ساخت وتولید گذاشتم .منتظرنظراتون دراین باره هستم...
    با سپاس
    92/10/3
    امروز با کتابام سرو کله میزدم...نمی دونم از اخر کدوممون برنده میشیم...اما مطمئنم که دوستای خوبی برای هم میشیم....امروز یک مطلب قشنگ تو بحث مدیرت تولید خوندم..که خلاصه شو تو بخش تالار مهندسی صنایع با نام تئوری محدودیت از نگاهی دیگر گذاشتم..امیدوارم براتون مفید باشه..والبته مشتاق به نظراتتونم..با سپاس...:gol:
    چند روزیست که غصه ام....
    غصه فرصتای از دست رفته....
    غصه چیزهایی که با سختی بهشون میرسم..
    اما به اسونی در عرض چند ساعت از دستشون میدم...
    خدارو شکر یک نعمت بزرگ دارم....
    اون هم اقامون امام رضایه....
    وقتی که ادم دلم تنگ میشه...غصه میشه....
    میری پیشش... امید میگیری...انرژی میگیری...
    خداروشکر اقامونو دارم....خداروشکر.....
    بعضی وقتا ادم دلش میخواد....
    که زندگی خواب باشه...
    مثل یک کابوس باشه....
    تا وقتی از خواب پرید نفسی راحت بکشه...
    که خواب بوده اون چه دیده....
    کاش زندگی کابوس بود....کاش...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا