باز هم با نام تو افسانه ای گلریز شد
باز هم در سینه ام عشق تو شورانگیز شد
باز هم لای کتابم می نهم یک شاخه یاس
می کنم بهر پیامی قاصدک را التماس
باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگیر می شوم
باز هم با یاد تو سرشار رویا می شوم
نرم نرمک میرسد اینک بهار/خوش به حال روزگار/خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز/خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب/ای حال من گرچه در این روزگار/جامه ی رنگین نمی پوشی به کام
باده ی رنگین نمیبینی به جام/
نقل وسبزه در میان سبزه نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتادرنگ