از چه دلتنگ شدی ؟
دلخوشی ها کم نیست:
مثل این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته.
یک نفر دیشب مرد
و هنوز، نان گندم خوب است !
و هنوز آب می ریزد پایین، اسب ها می نوشند
قطره ها در جریان،
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس ...
گاه دلتنگ می شوم، دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها
گوشه ای مینشینم و حسرت ها را می شمارم
باخت ها را و صدای شکستن ها را
نمیدانم من کدام امید را نا امید کرده ام
و کدام خواهش را نشنیدم
به کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگم ؟!