سلام امير جان خوبي عزيز؟به قول خودت چه خبرا؟خوش مي گذره؟...من امروز اومدم دانشگاه ولي كلاسمون تشكيل نشد...اما يه كلاسه ديگه ساعت 10دارم الان اومدم سايته دانشگاه ولي تو نيستي...راستي وبلاگ قشنگي داري ...دنج و صميمي....هنوز نرفتي تهران؟كلاسات شروع نشده؟
آرزويم اين است نرود اشك در چشم تو هرگز مگر از شوق زياد...نرود لبخند از عمق نگاهت بيرون و به اندازه ي هر روز تو عاشق باشي عاشق آنكه تو را ميخواهد ..وبه لبخند تو از خويش رها مي گردد وتو را دوست بدارد به همان اندازه كه دلت مي خواهد...
چه درد آور است از من سخن گفتن!
همچون سایه ی لرزان پاره ابری رهگذر
بر سینه ی تافته ی غربت این کویر
افتاده ام و مینگرم تا در زیر این آسمان
کسی هست که بار سنگینی را
که بر دوش های خسته و فرتوت این کلمات نهاده ام
و بر پشت زمین روانه کرده ام برگیرد؟؟؟؟
يه سوال:شماتهران زندگي ميكني و يزد دانشجويي... يا يزد دانشجويي و تهران زندگي ميكني...ا ببخشيد دوتاش مثل هم شد منظورم اينه كه يا يزد زندگي ميكني و تهران دانشجويي؟؟؟؟!!!!!!!!!!
پس از یکی از زیباترین اجراهای ویلونیست مشهور "فریتز کرایسلر" خانمی به نزد او امد و گفت : اقای کرایسلر
من حاضرم تمام زندگیم رو بدم تا بتونم مثل شما ویولن بزنم , کرایسلر خندید و گفت: منم همین کارو کردم