amir fadaie
پسندها
369

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آنقدربلندی
    که دستم نمیرسد
    از جیبهایت ترانه بردارم
    آنقدر دوری
    که نمیدانم
    برای دیدنت
    چند حادثه بمیرم
    آنقدرپیدائی
    که نمیدانم
    در خواب کدام ستاره قطبی
    گم ات کرده ام
    با این همه
    حرف نیامدنت که می شود
    باران را
    ورق میزنم
    که بیائی :-*
    بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود
    اهل زمين نبود نمازش شكسته بود
    برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود
    تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود
    چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت
    عمري براي هر تيشه و تبر دسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد كل عمر
    پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود
    دوستی فصل قشنگیست
    پر از لاله ی سرخ
    دوستی
    قدرت تلفیق
    میان من و توست
    دوستی
    حس عجیبی است
    میان
    پر و آب
    رنگ آن
    رنگ خداست
    مردم شهر رفاقت
    دل آبی
    دارند
    و
    درین شهر
    همه
    می خندند
    مثل شما
    حرفهاي ما هنوز ناتمام ...
    تا نگاه مي‌كني :
    وقت رفتن است
    باز هم همان حكايت هميشگي !
    پيش از آن كه با خبر شوي !
    لحظه عزيمت تو ناگزيز مي‌شود
    آي ...
    اي دريغ و حسرت هميشگي !
    ناگهان
    چقدرزود

    دير مي‌شود !
    Bedo0ne hich moghadame in akharin nameye zendegime

    alan ke daram harfaye akharo minevisam akset neshaste

    jelo cheshmaye zaeefo khisam Alan dige sohbati az ghoro0r nist

    harfi be joz safar be rahe do0r nist

    Emshab neshastam khateratemo0no dore kardam

    Didam dige behtare pishe to bar nagardam

    Rasty vedaye ma bebin shode ajab vedaee

    mono ye akso halgheye talaee ke kheyli baram azize

    tanha neshastim ba ye tigh ke ro0 be ro0m, ro0 mize

    Rasty azizam emro0z nemido0ni negam chejo0ri dar be dar bo0d

    hamash chesham be dar bo0d az harkasi soragheto gereftam

    har kasi mishnakhtam azizam, az to bikhabar bo0d

    Nemito0nam harf bezanam ye boghze kheyli sangin

    rahe galo0mo baste nemikham az harfaye man

    beshi dobare khaste

    Golam bebakhsh age sedaye mano gham gerefte

    bayad mano bebakhshi ke cheshamo nam gerefte

    chekar konam daste khodam nist

    Bekhoda delam yekam gerefte
    تواگه ابر سياهي واسه من ابر بهاري...
    تواگه دشت گناهي واسه من يه بي گناهي...

    تواگه غرق نيازي واسه من يه بي نيازي..

    .تواگه رفيق راهي واسه من يه تکيه گاهي...

    تواگه دلت زسنگه واسه من خيلي قشنگه...

    تواگر باده پرستي تواگر هرچه هستي

    من توراباانچه هستي دوست دارم
    هرگز براي عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه اي مي رسي که ماه را بر لبانت مي نشاند
    بوسه اسم است...چون عمومي است بوسه فعل است...چون هم لازم است هم متعدي بوسه حرف تعجب است...چون اگر ناگهاني باشد طرف مقابل را مات و مهبوت ميکند بوسه ضمير است...چون از قيد
    انسان خارج نيست بوسه حرف ربط است...چون 2 نفر را به هم متصل ميکند
    یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم
    امروز هم گذشت
    با مرور خاطرات دیروز
    با غم نبودنت..و سکوتی سنگین
    و من شتابان در پی زمان بی هدف
    فقط میروم ..فقط میدوم
    یاسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما
    گرمی مهر تو را میخواهند
    غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند
    میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی
    صدای قدمهایت را می شنوم اما تو نیستی
    فقط صدایی مبهم
    قول داده بودی برایم سیب بیاوری
    سیب سرخ خورشید
    سیب سرخ امید
    یادت هست؟؟؟
    و رفتی و خورشید را هم بردی
    و من در این کوچه های تنگ و تاریک
    سرگردانم و منتظر
    برگی از زندگی ام را ورق میزنم
    امروز به پایان دفترم نزدیکم
    راستی خیلی وقت
    است که خنده هایت را ندیده ام و خیلی وقت است که دیگر
    حتی به خوابم هم نمی آیی! نکند اصلا مرا برای همیشه !
    همیشه که میگویم تنم به لرزه می افتد، نه! تو هیچوقت مرا
    فراموش نمیکنی اخر قول داده ای! قول داده ای که نه تنها
    اسمم را بلکه تمامی دوستت دارم گفتن ها را در ورق های
    خالی خاطره هایت حکاکی کنی و بنویسی که یک روزی
    کسی مرا انقدر دوست داشت که به خاطرم حاظر شد روی
    تمامی آرزوها جز ء آرزوی بودن با من ، نفس کشیدن با من
    و گرفتن دستانم یک خط قرمز بکشد و پیش همه ی کسانی که
    فکر میکردند او عاشق نمیشود داد بزند من عاشقم عاشق
    کسی که از جانم هم برایم عزیزتر است من، من هنوز که
    هنوزه در انتظاره رسیدن تو روزها را به تکرار میشمارم
    روزها با لحظه هایش خسته ام کرده است ،
    اما من تنها به امید اینکه دوباره تورا خواهم دید سردی روزها
    را با تمامی لحظه های تلخش بی هیچ آرزویی جز آرزوی
    گرفتن دوباره ی دستان تو تحمل میکنم0
    سخت است اماهر وقت که از پنجره ی اتاقم که دیگر رنگ
    دعاهای شبانه ام را گرفته بیرون را تماشا میکنم و وقتی ان
    درخت همیشه بهار کنار نیمکت همیشه خالی را میبینم امید
    پیدا میکنم امید به اینکه روزی منو تو تمامی نیمکتهای خالی
    باغ تنهایی را پر میکنیم و تمامی درختان خشک و بی برگ
    را با خنده های گرممان بهاری میکنیم .
    رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب

    آب در حوض نبود

    تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی.همتی کن و بگو

    ماهیها حوضشان بی آب است.

    باد میرفت به سر وقته چنار من به سر وقت خدا میرفتم :gol:

    ديرگاهيست كه تنهاشده ام

    قصه غربت صحراشده ام

    وسعت دردفقط سهم من است

    بازهم قسمت غم هاشده ام

    دگرآيينه ز من بى خبراست

    كه اسيرشب يلداشده ام

    من كه بى تاب شقايق بودم

    همدم سردى يخها شده ام

    كاش چشمان مراخاك كنيد

    تا نبينم كه چه تنهاشده ام
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا