A
پسندها
56

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • صفاي اشک و آهم داده اين عشق
    دل دور از گناهم داده اي عشق
    دو چشمونت يه شب آتيش به جون زد
    خيال کردم پناهم داده اي عشق
    چنون عاشق چنون ديوونه حالم
    که مي خوام از تو و از دل بنالم
    هنوزم با همين ديوونه حاليم
    يه رنگم، صادقم، صافم، زلالم

    تو که عشق رو تو ویرونی ندیدی
    شب سر در گریبونی ندیدی
    نمی دونی چه دردی داره دوری
    تو که رنگ پریشونی ندیدی

    عزیز جونم، غم عشق تو کم نیست
    سوای عشق تو هر غم که غم نیست
    گله کردی چرا می نالم از درد
    دیگه این ناله ها دست خودم نیست
    چنون عاشق چنون ديوونه حالم
    که مي خوام از تو و از دل بنالم
    هنوزم با همين ديوونه حاليم
    يه رنگم، صادقم، صافم، زلالم
    برای من نوشته، گذشته ها گذشته ، تمام قصه هام هوس بود...
    برای او نوشتم ، برای تو هوس بود ، ولی برای من نفس بود...

    كاشكی خبر نداشتی، دیونه نگاتم
    یه مشت خاك ناچیز، افتاده ای به زیر پاتم
    كاشكی صدای قلبت ، نبود صدای قلبم
    كاشكی نگفته بودم ، تا وقت جون دادان باهاتم...

    نوشته هرچه بود تموم شد، نوشتم عمر من حروم شد
    نوشته رفته ای زیادم، نوشتم شمع رو به بادم
    نوشته در دلم هوس مرد، نوشتم دل توی قفس مرد

    كاشكی نبسته بودم ، زندگیمو به چشمات
    كاشكی نخورده بودم، به سادگی فریب حرفات

    لعنت به من كه آسون، به یك نگات شكستم
    به این دل دیونه، راه گریز و ساده بستم...
    پس از ان غروب رفتن، اولین طلوع من باش
    من رسیدم رو به آخر، تو بیا شروع من باش
    شب و از قصه جدا کن، چکه کن رو باور من
    خط بکش رو جای پای،گریه های آخر من
    اسمت و ببخش به لبهام، بی تو خالیه نفسهام
    قد بکش رو باور من، زیر سایبون دستام
    خواب سبز رازقی باش، عاشق همیشگی باش
    خسته ام از تلخی شب، تو طلوع زندگی باش
    من پراز حرف سکوتم، خالی ام رو به سقوطم
    بی تو و آبی عشقت، تشنه ام کویر لوتم
    نمی خوام آشفته باشم، آرزوی خفته باشم
    تو نذار آخر قصه، حرفم و نگفته باشم...:heart:
    از جداشدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ
    گریه کردم و نوشتم نازینم یا تو یا مرگ
    به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار
    تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدا نگهدار
    بنویس مهلت موندن یه نفس بود
    سهم من از همه دنیا یه قفس بود
    بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم
    سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم
    من که تو بن بست غربت، زخمی از آوار پاییز
    فکر چشمای تو بودم، با دلی از گریه لبریز
    شب عاشقونه ی من که حروم شد
    مهلتی بودن با تو که تموم شد
    ندونستم باید از تو می گذشتم
    وقتی از غربت چشمات می نوشتم
    بنویس مهلت موندن یه نفس بود
    سهم من از همه دنیا یه قفس بود
    بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم
    سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم...:heart:
    امشب از اون شباست که من، دوباره دیوونه بشم
    تو مستی و بیخبری، اسیر میخونه بشم
    امشب از او شباست که من، دلم می خواد داد بزنم
    تو شهر این غریبه ها، دردمو فریاد بزنم
    دلم گرفت از آسمون، هم از زمین، هم از زمون
    تو زندگیم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
    ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هر چی بگم
    من به زمین و آسمون، دست رفاقت نمی دم...
    برو اگه میخوای بری ،
    دلت نسوزه واسه من !!
    اینجوری که کلافه ای
    بد تره خب، دل رو بکن!!
    بکن دل و از این همه، خاطره های روی آب
    فک کن ندیدیم ما همو حتی یه بارم توی خواب
    راحت برو یه قطره هم، گریه نداره چشم من !!
    اشکاشو پشت پای تو، میخواد بریزه دل بکن..
    من که نمیمیرم اگه، بخوای تو از اینجا بری
    چون میدونستم که تو از اول راه مســـافری!!
    شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی
    سپردمت دست خــدا ، که بی خدافظی نری
    غصه ی راهمو نخور، شاید همینجا بمونم
    شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم
    راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من
    اشکاشو پشت پای تو، میخواد بریزه دلو بکن
    شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی
    سپردمت دست خــدا، که بی خدافظی نری
    غصه ی راهمو نخور، شاید همینجا بمونم
    شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم..:heart:
    اگه اون که کنارته، تو رو بیشتر از من می خواد
    اگه با همون راحتی، اگه باهات راه میاد
    اگه روزگار بد، تو رو ازم گرفته
    اگه خاطرات خوبمون، از خاطرم نرفته
    خوشبختیت آرزومه، حتی با من نباشی
    حتی از خاطره هامون جدا شی
    از همون روزای اول میدونستم نمی مونی
    میدونستم نمیتونی عشقو تو چشام بخونی
    از همون روزای اول دل تو با دیگری بود
    کاش همیشه پات بمونه اون که عشق بهتری بود
    خوشبختیت آرزومه، حتی با من نباشی
    حتی از خاطره هامون جدا شی...:heart::heart:
    اون دوتا مست چشات، منو خوابم میکنه
    ذره ذره اون نگات، داره آبم میکنه

    داره میمیره دلم، واسه مخمل نگات
    همه رنگی رو شناختم، من با اون رنگ چشات

    مثل یک رویای خوش، پا گرفتی تو شبام
    از یه دنیای دیگه، قصه ها گفتی برام

    هنوز از هرم تنت، داره می سوزه تنم
    از تو سبزه زار شده، خاک خشک بدنم

    دستای عاشق تو، منو از نو تازه ساخت
    دل نا باور من، جز تو عشقی نشناخت

    داره میمیره دلم، واسه مخمل نگات
    همه رنگی رو شناختم، من با اون رنگ چشات
    همــه رنگــی رو شنـاختــم، من با اون رنگ چشــات...:heart::heart:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا