ali tanha91
پسندها
2

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دلت تنگ ِ یک نفر هم که باشد
    تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموشش کنی
    فایده ندارد ...
    تو دلت تنگ است ...
    دلت برای همان یک نفر تنگ است ... 
    تا نیاید ... تا نباشد 
    هیچ چیز درست نمی شود ...!!!




    [IMG]
    سلام.خوبی؟
    تو که نیومدی .
    منم خیلی حالم بده اومدی دعا کن خدا شفام بده.مرسی
    حالم بده حوصله ندارم جواب بچه ها رو بدم پیام بازدیدکنندگان آف کردم.اومدی پیام خصوصی بده.
    مواظب خودت باش.
    بای.
    سلام.خوبی؟
    5شنبه ها معمولا ساعتای 11 تا 1 میومدی.بعضی وقتام صبحاش میومدی.
    چی شده ؟ چرا امروز نیستی؟:cry::gol:
    آن روز دنیا برایم تیرگون شد که گفتیش دیگر دیگر نمیتوان !!!
    من آموختم که بخواهم گرچه تو نمیخواهی 
     

    غریب است دوست داشتن. 
    و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... 
    وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... 
    و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ 
    به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر. 
    تقصیر از ما نیست؛ 
    تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند 



    خیلی ها این روزها به کارهائی که میکنیم میخندند و نمیدانند که این دیوانه به فکر شفا نیست !!!!!
    میخوانی و میدانی ......

    سلام.آره.خوبی تو؟
    اگه بدونی چقد خوشحال شدم.میخواستم برم.برا آخرین بار گفتم بزار لود کنم شاید اومده باشی.
    هرگز گنجشگی را که توی دستت داری به امید گرفتن کبوتری که تو هواست رها نکن








    [IMG]
    [IMG]
    [IMG]
    برگریزان
    برگریزان دلم را نوبهاری آرزوست
    شاخه ی خشک تنم را برگ و باری آرزوست
    پایمال یک تنم عمری چو فرش خوابگاه
    چون چمن هر لحظه دل را رهگذاری آرزوست
    شمع جمع خفتگانم، آتشم را کس ندید
    خاطرم را مونس شب زنده داری آرزوست
    شوره زار انتظارم درخور ِ گل ها نبود
    گو برویاند که دل را نیش خاری آرزوست
    تا به کی آهسته نالم در نهان چون چشمه سار؟
    همچو موجم نعره ی دیوانه واری آرزوست
    نورِ ماه ِ ‎آسمانم، بسته ی زندان ابر
    هر دمم زین بستگی راه فراری آرزوست
    مخمل زلف مرا غم نقره دوزی کرد و باز
    بازیش با پنجه ی زربخش یاری آرزوست
    بی قرارم همچو گـُل در گلشن از جور نسیم
    دست گلچین کو؟ که در بزمم قراری آرزوست
    داغ ننگی بر جبین ِ روشن ِ سیمین بزن
    زان که او را از تو عمری یادگاری آرزوست 
     "سیمین بهبهانی":gol:
    ​اگر تو روی نیمکتی....این سوی دنیا....تنها نشسته ای....و همه ی آنچه نداری کسی ست....

    آن سوی دنیا....روی نیمکتی دیگر....کسی نشسته است....که همه ی آنچه ندارد....تویی....

    نیمکت های دنیا را بد چیده اند ....
      
    درد عشقی کشیده‌ام که مپرس       زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
    گشته‌ام در جهان و آخر کار               دلبری برگزیده‌ام که مپرس
    آن چنان در هوای خاک درش            می‌رود آب دیده‌ام که مپرس
    من به گوش خود از دهانش دوش      سخنانی شنیده‌ام که مپرس
    سوی من لب چه می‌گزی که مگوی  لب لعلی گزیده‌ام که مپرس
    بی تو در کلبه گدایی خویش            رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس
    همچو حافظ غریب در ره عشق         به مقامی رسیده‌ام که مپرس
    دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای میخواند
                     رویاهایش را آسمان پرستاره نادیده میگیرد
    هر دانه برف به اشکی نریخته می ماند
                      سکوت،سرشار از سخنان ناگفته است
    از حرکات ناکرده،اعتراف به عشق های نهان
                      و شگفتی های بر زبان نیامده
    در این سکوت حقیقت ما نهفته است
                      حقیقت تو و من!!
    "احمد شاملو"
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا