ah25_km
پسندها
75

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آینه بغض مرا میشکند

    و من اینبار روی این تکه ی آب منجمد

    به جای عارض بیرنگ خود

    خاطره ی شفاف روزهای رفته را میبینم

    من تورا میبینم

    که سبکبال و رها

    فارغ از زنجیرهای این و آن

    سوی من به آسمان می آیی

    من شوق لحظه های دیدار تو را میبینم

    که خواهش دستان سرد مرا

    از خلال ابرها می یابد

    و به دستان تا ابد گرم تو پیوند میدهد

    و من با تمام احساس قلبم

    برای آن پابرهنه دویدن های روی ابرها

    شعر دلتنگی آغوش تورا میگویم

    من روی این منجمد بیرحم راستگو

    عکس رویایی چشمان تورا میبینم

    و نقش هولناک روزی را که

    همچو یک ماتم سر

    آنهمه زیبایی بی حد و حصر

    در نگاه پراضطرابم قطره اشکی شد و ریخت

    من تو را گاه به گاه در جای خود

    روی این قاب خسته ی آویخته

    که نه انگار که جدایی تا ابد آنرا شکست

    دگربار لبخند به لب میبینم...
    داداشی سلامون علیک می دونم نیستی پیام میذارم تا وقتی اومدی نگی اومدو به ما سر نزد موفق باشی
    سلام دوست عزيز
    اين 2 عيد رو بهت تبريك ميگم:smile:
    دانشگات كه خوبه, خب بله هميشه از اون چيزايي كه آدم داره بهتر هست ولي شما خيلي قدر دانشگاهتو بدون
    همينكه استاداي درست درموني داري و همون استادا ازتون امتحان ميگيرن خودش دنيائيه:biggrin:
    من پيام نوري هستم و از اين لحاظ كه بايد خودت بيشتر درس بخونو سوالا معلوم نيست كه تو چه سبكيه سخت شده
    ولي مال شما اگه استاد نرسه درس بده ميگه حذفه و خيالتون راحت
    ما از اين نظر مظلوم واقع شديم:cry::cry:

    من كه درگيريم همش مال درس نيست ,يعني الان يه 2 هفته اي ميشه كه استارت كارو زدم ((درسو ميگم))
    باشگاه هم كه گفتم اگه بخوام فقط يه سر بزنم ,كمتر از 1 ساعت نميشه:cool:بايد وقت بذارم

    در كل ممنون از شما بابت اينكه مارو فراموش نكردي
    راستي از عكسهام خواهش ميكنم قابل شما دوست طبيعت دوستو نداشت;):smile:


    خنده هایم شکلاتی شده اند ... زیادی خالص ... تلخ !

    می دانی ، هوای بهشت به سرم زده است ...

    غمی که مرا فرا خواهد گرفت

    وقتی بوی گل هایش نفس هایم را آلوده باشند ...

    و من بغض خواهم کرد

    و غرق در لذت خواهم شد ...

    می گویند

    آدمی به خدا نزدیک است ...

    بسیار نزدیک ...

    هر گاه که اندوهگین باشد ...

    هرگاه به شدت اندوهگین باشد ...!
    صدای قدم هایش را به خاطر دارم

    حتی گرمای نفسش را میشناسم

    هر ماه به دیدارم می آید

    آنقدر گریه می کند تا باران ببارد

    برایم یک شاخه گل می آورد

    یک شاخه مریم سپید

    گلهایش را وقتی که رفت بر می دارم

    لای دفتر شعرم می گذارم

    تمام شعرهای آن دفتر را برای او گفته ام

    دفترم بوی مریم می دهد

    او مرا مریم صدا می کرد

    ولی من نازنین بودم

    او عاشق مریم بود

    ولی من عاشق او بودم

    اکنون که بر سر قبرم مریم می آورد

    آهسته می گوید

    نازنین ... برایت مریم آوردم

    هنوز هم عاشق اویم

    و من درمیابم

    چه بیهوده عاشقش بودم

    و آن سنگ دل هنوز مریم را دوست می دارد
    آرزو دارم شبي عاشق شوي
    آرزو دارم بفهمي درد را
    تلخي برخوردهاي سرد را
    ميرسد روزي كه بي من لحظه ها را سركني
    ميرسد روزي كه مرگ عشق را باور كني
    ميرسد روزي كه شبها در كنار عكس من
    نامه هاي كهنه ام را مو به مو ازبر كني


    ورق می خوریم

    همچون دفتری کهنه در باد ...

    و برگ هایمان در خاک گم می شوند ...

    و با باد همسفر

    و در آب جاری ...

    و روزی خواهد رسید

    که دیگر برگی بر این دفتر نخواهد ماند ...

    و آن روز دانه های درشت کلمات

    از هیچ متولد خواهند شد ...!
    10 آذر تولد دوستمون ترانه مهر....
    http://www.iran-eng.ir/member.php?u=162320
    ای بابا یه کم زود اومده بودم بودی ها.............................حیفید که ...خب فردام که نیستی ای بابا ....خوش بگذره بهت داداشی نبینم درس نخونی ها فعلا





    [IMG]
    سیلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام علیکم
    salam. harfatono to safeye samira khondam chegad ba namak harf mizanin, delam raft bavar kon gand to delam ab mishod!! pas ke az in tarze sohbat kardan khosham miad! :*
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا