واسه من سی سالگی سن اوجه
بعدش دلم میخواد کم کم خودم رو واسه مرگ آماده کنم و تا چهل سال هم بیشتر زندگی نکنم:دی
فلسفه رو خیلی دوست دارم خیلی زیاد
وای اساسا شخصیت جالبی هستی برام
خدا رو شکر که روز به روز من دوستای بهتری پیدا میکنم
مرسی خان داداش خدا تورو از داداشی کمت نکنه
اما آقامون اصلا دوس نداره کسی تو زندگیش دخالت کنه می گه ما خودمون می تونیم گلیمونو از آب بکشیم بیرون
اونم نگران نباش بعدا کم کم بهش می گم
نه من اونجا رو اصلا ندیدم حتی مامانم هم ندیده اما بابا بزرگم خیلی می رفت اونجا
مشهوری هم به خاطر اینکه اجداد ما صاحب یه صنعت هستن ( یکم نوشابه بازم کنم واسه خودم ) و اونو از گنجه به ایران آوردن
نه دیگه آذربایجان یه زمونی مال ایران بود دیگه تازه خود مامانم اینجا بدنیا اومده بابا بزرگم اونجا بدنیا اومدن اما خب بعدش مهاجرت کردن ایران
یه جورایی تو این منطقه مشهورن
اواااااااااا خان داداش
هرچی باشه اون آقامونه
صاحب اختیارمونه
نون اور خونمونه
ازش پرسیدم اجازه نداد گفت الانه با خان داداشت میری اتومبیلشو می بینی فردا ش میای این پیکان قراضه منو تحویل نمی گیری