راست میگی تو مادربزرگی اونوقت من همه چی یادم میره دوره زمونه برعکس شده

آره من قول میدم خواننده اول کتاب خاطراتت باشم: )
عجب نامردی بوده:\منم اینجوری دیدم...ترم6 بودم یه چیزی ساختم تنها بودم،بعدش رفتم از همونی که همش ازشون قطعه میخریدم یه سوال کوچیک داشتما بعد برداشت گفت باید ماشینت رو خودم دوباره باز کنم و اینا که بتونم جواب سوالتو بدم و فلان تومن نجومی پول خواست باورت نمیشه مخم سوت کشید

من روی اون یه ترم تمام کار کرده بودم و چیز ساده ای نبود که بگی دو روزه ساختمش.بعد یه سوال کوچیک که بعدا فهمیدم اصلا چیز خاصی نبوده و اونم میدونسته اینو ولی میخواست الکی الکی قطعه رو بگیره و دو روز بعد کلی پول بگیره ازم باورت میشه گفت بازش میکنم و واسه این انگار خودت نساختی چون من باید ببندمش

بعد فهمیدم چقدر حقه باز بوده و خب منم اونجا بیخیال شدم.
خلاصه آقا بعضیا فقط میخوان سر بقیه شیره بمالن:\
چه مشکوکی؟چه کشکی؟

نمیشه خم شدم دارم دیسک کمر میگیرم از بار مشکلات
