چطوری آمی جان.
جدا دلم برات تنگ شده بود.
سفر ما کاریه عموجان. خوشی نداره که!
من حسود نیستم. من فقط یادگرفتم همه چیز و صادقانه بیان کنم.
حالا گریه ت واسه چیه؟ خوب همه مون کار پیش میاد میریم دیگه!!
امیدوارم زودی ببینمت!!
سلام آمی جان. چطوری؟
می بینم که دوباره باید تحملت کنیم عمو جان (سوت)!!!
خوب و خوشی؟ هفته پیش کلی دنبالت گشتیم اما نیافتیمت! گفتیم شاید ........
اما مثل اینکه نه!!
آمی جان عزیزم:دی
من کم کم برم بخوابم، خودم زیاد خوابم نمیاد، ولی فردا صبح کلاس دارم، از طرفی هم مامانم با قمه آماده است که بکشتم اگر الان نرم بخوابم:دی