a bahare68
پسندها
56

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هاع برو آمیت ... دفه دیگه با من در نیفتی که ناک اوت که خیر ناک شوتت می کنم ... :| :d
    سلف : عزیزم همه یک جورایی تنهایی دارن .. منم سالهاست .. شما ماشالله که داداش داری .. خودت گفته بودی ... دیگه یه دفه ای می ریزن خونتون و :d:d:d
    ایشالله زودتر از تنهایی نجات یابی ... شما اگه منو ببینید چی می گید :| :d:d:d
    لیمو: محمد ابن زکریای رازی در جوانی مثل خیلی ها عاشق طلا بود پس به کیمیاگری پرداخت و به چشم درد مبتلا شد پزشکی برای معالجه چشمان رازی 500 سکه طلا از او گرفت و به او گفت کیمیا این است نه انچه تو در جستجوی آنی!رازی دست از کیمیاگری کشید پزشکی خواند و الکل را کشف کرد
    الا بذکر الله تطمئن القلوب / قلبها با یاد خداوند آرام میگیرد
    .
    .
    .
    خوبه تو دولتی هستی و می گی بی سواد .. خدا به داد آزادیا برسه و..
    بهت پیشنهاد می کنم از خود خدا بخوای که بهترین رو سر راهت قرار بده ... بهش بگو من این رو می خوام . من می خوام این شم . من تلاش می کنم ولی حاصل کار با خودت .. اونوق می بینی یک پروژه ای یا یه کاری جلو راهت قرار می گیره که یاد این حرف امروز من می یوفتی و می گی این دانشجو گفتاااااااااااااااااااا.
    باید از خودش بخوای ...

    این بنده نداند که چه می باید خواست | داننده تویی آنچه تو دانی آن ده
    عاره غائی قربون کن :d
    بچه ها من تو خونه خیلی تنهام و واقعا برام سخته بیشتر به خاطر این میام اینجا واقعا گاهی اوقات حوصلم سر میره
    شاید اگه خواهری یا برادری کوچیکتر از خودم یا هم سن خودم بود کم تر میومدم این جا :|
    برو نویده جان:ی
    خوب بنویسیااااااااا...کومک خواسدی بوگو ....من دفاع کردم:ی
    لهنتیا :d

    من برم پروپوزالمو بنویسم ..بازم میام ..فعلنی بای:*
    کمپ: علمی ارزش داره که واقعا اونچه که در توانته براش بزاری....من دقیقا میزارم دقیقه نود همه کارامو میکنم خداجونمو شکر همیشه هوامو داره و خوب از آب در میاد...ولی حیفه خود هر کسی میدونه از خودش چه انتظاری داره....وقتی بیسواد برم بالا....هیچ ارزشی نداره....به نظرم بد جوری دارم عمرمو هدر میدم...بدجوری...این همه کاری رو که میتونم انجام بدم یه ذرش هم انجام نمیدم...
    بهاره:ی کوری؟
    نوید:ی نه جدی گفتم واقعا...
    هاع سلف جون می خوام نازی رو به پات قربونی کنم ... نظرت چیه ؟
    مجله دیگه .. نشریه هایی که تو باشگاه راه اندازی شده .. نقشینه و ... اینا رو می گم ..
    به خودت سخت گرفتی لومو ... الانشم خعلی خوبی ...

    خودتو آزار نده ...

    ولی بیاید همگی عادم شیم :/
    لیمو: خب عزیزم چه کاری از دستت بر می یاد و انجام ندادی ...
    نه عزیزم عمرت همین جوری نمی گذره تو داری درس می خونی، خداوند نگفته توی قرآن درباره علم .. تو که ماشالله خودت عاقل و بالغی ...
    ایشالله درست تموم میشه و بعدش هم واسه دکترا و میشی ی دکتر موفق در جامعه .. اون موقع کارهایی رو که به خدا نزدیک ترت می کنه رو انجام میدی و زندگیت میشه پر از نور الله ...
    بله ولی در این جا خدا هدایت گر راهمون هم هست و ما باید مسیر و جاده زندگیمون رو بدیم به خودش و از خودش بخوایم بهترین ها واسمون رخ بده و اونم بهترین ها رو میاره توی این مسیر .. حالا ممکنه توی این مسیر آزمایش هایی باشه که ما رو به خودش نزدیک تر کنه ... اونوقته که آدماش میگن چرا من .. ولی یادشون می ره خودشون خواسته بودن به خدا نزدیک بشن ... دلیل اینکه می گن آرزوهاتون یه جا بنویسین همینه ...
    کمپ: دختر بدی شدم:| اونجوری که خداجونم دوست داره مفید باشم...نیستم....حس میکنم سکوت کردم....حس میکنم ناراحته از اینکه اینجوری عمرم داره میره.....همیشه به خودم میگفتم اگه خدا الان جای من بود چی کار میکرد...بعد یه کاری رو میکردم...ولی واقعا ناراحتم عمرم و همه چی داره میره....
    مگه نمیگن زندگی هر کشی تعداد مشخصی از روزهاست....وقتی پر شد تموم میشه....نمیخوام اونجا بگم میتونستم و انجام ندادم...
    کصافدا من به این خوبی :/

    مردژورتونو نبرن .. اگه میخواین نیاین شماره بدین نفله ها :d
    نفس:
    هاع می دونم واقعا بده ... تو حساب کن بیایی اینجا تازه بخوای قیافه آمیت هم بخوای تحمل کنی :| خخخخخخ :d
    خو حالا کی واقعی میاد ...
    کم کم باید از اینجا دل کند .. من خودم واسه نشریه اس که اینجام وگرنه رفته بودم و صد در صد تا یکی دو ماه دیگه هم نمی یومدم .. ولی انگار اینجا .. :d
    چرا ناراحته ازت نفس:|؟ .. مگه چیکار کردی؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا