3pdee
پسندها
237

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اوووووووه
    اون اواتار رفت توی لیست هیستوری اواتارام.
    تا حالا 39 بار اواتار عوض کردم.
    سپیده درود -- کجایی پیدات نیست -- تایپکم رفت رو هوا :biggrin: :biggrin:
    آواتاررتو عوض کن آباداااااااااااااااان ، چیه این خووووووو
    پس تو تالار آزاد چکار میکنی؟
    اونجا حواستو جمع کن،
    کسایی که اونجا هستن مثل آب خوردن توهین میکنن
    تو هوای گرم بندر توی بازار خرمشهر
    دیدمت با ناشناسی نفسام در نمیاد

    قلب مو ضعیفه دختر داره بوم بوم میزنه
    اون غریبه کی باهاته

    چی میگه بت چی میخواد ، چی میخواد

    عینک ری بن اصلم ، هرچی دارم مال تو
    نفسام تویی تو دختر همه دردات مال مو

    میخرم سال دیگه واست النگوی طلا
    تا ابد به پات میشنم ، پات میمونم ولله

    پات میمونم ولله ، پات میمونم ولله

    قسمت میدم بمون جون ننت ، جون کاکات
    قربونت برم الهی ، قربون جفت چشات

    اگه پولام و بدن واست عروسی میگیرم
    روزی صد هزار دفعه برای چشمات میمیرم

    برای چشمات میمیرم

    میرم و دخیل می بندم جمعه شب سید عباس
    بیا و رحمی بکن به این دلی که تنهاست

    دست و تو دست نکن ننه ، دختر و داره می پره
    مرگ مو کاری بکن ، عشقمو داره می بره

    عینک ری بن اصلم ، هرچی دارم مال تو
    نفسام تویی تو دختر همه دردات مال مو

    میخرم سال دیگه واست النگوی طلا
    تا ابد به پات میشینم ، پات میمونم ولله

    پات میمونم ولله ، پات میمونم ولله
    امروز تو را دسترسِ فردا نیست
    و اندیشه ی فردات به جز سودا نیست
    حالی خوش باش اگر دلت شیدا نیست
    که این باقیِ عمر را بها پیدا نیست
    بسیار بگشتیم به گِرد در و دشت
    و اندر همه آفاق بگشتیم به گشت
    کس را نشنیدیم که آمد ز این راه
    یعنی همه رفتند و یکی بازنگشت
    این یک دو سه روزه نوبت عمر گذشت
    چون ابر به کوهسار و چون باد به دشت
    هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
    روزی که نیامده است و روزی که گذشت
    چون نیست حقیقت و یقین اندر دست
    نتوان به امید شک همه عمر نشست
    هان تا ننهیم جامِ می از کفِ دست
    در بی خبری مَرد چه هشیار و چه مست
    ای دل چو زمانه میکند غمناکت
    ناگه برود زتن روانِ پاکت
    بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
    ز آن پیش که سبزه بر دمد از خاکت
    هر ذره که در خاک زمینی بوده است
    پیش از من و تو تاج و نگینی بوده است
    گَرد از رخِ آستین به آزرم فشان
    که آن هم رخ خوب نازنینی بوده است
    امروز که نوبتِ جوانی من است
    مِی نوشم از اینکه کامرانیِ من است
    عیبم مکنید گر چه تلخ است خوش است
    تلخ است ، از آنکه زندگانیِ من است
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا