یلدا شیرازی
پسندها
212

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چقدر دوست داشتني هستند
    آدم هايي كه شبيه حرف هايشان هستند...!
    یکی از فانتزیام اینه که وختی تو راهرو دارم راه میرم بخورم به یه دختره کل وسایلش بریزه زمین
    منم از کنارش رد بشم بگم اوووووووی مگه کوری؟:biggrin:

    همش که نباید بریم براش جمع کنیم بعد عاشقش بشیم بریم بگیریمش
    واالاااااا!!!
    کارخاصی نمیکردم...فیالبداهه عرض کردم.
    منم چراغم خاموشه.....حالت مخفی را فعال کردم.
    بیا که گریه کنم لحظه‌های آخر را
    بخوان ز چشم ترم حال و روز خواهر را

    دلم قرار ندارد بیا که تا دم صبح
    بنالم از سر شب روضه‌های مادر را

    پریده خواب رباب از خیال حرمله باز
    گرفته است به چادر گلوی اصغر را

    خدا کند که بمیرم در این شب و فردا
    به روی نیزه نبینم سر برادر را

    خدا کند که نبیند دو چشم مبهوتم
    به زیر بوسه‌ی نیزه، تنی مطهّر را

    خدا کند که نبینم به روی تشت طلا
    جسارت نوک چوب و لبان پَرپَر را
    ما رسم دوستیمان مثل نان نیست که گرمش در سفره دل باشد و سردش سهم نمکی..... چه گرمای حضورت ، چه سرمای نبودت را دوست دارم....!
    یاد یاران قدیم نروداز دلِ تنگ
    چون هوای چمن از یاد اسیرانِ قفس
    سلام:gol:مرسی
    یادها فراموش نخواهند شد حتی به اجبار
    و دوستی ها ماندنی هستند حتی با سکوت...
    به سینه هر که تمنای کربلا دارد!
    همیشه در دل خود روضه ای به پا دارد!
    کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد!
    بدون عشق تو عالم کجا بها دارد!
    السلام علیک یا ثارالله
    من خادمه در خانه ي شاه ولایم
    جارو کش صحن و سرای مرتضایم

    من آمدم اینجا نه از بهر عزیزی
    من آمدم در خانه ي حیدر کنیزی

    خدمتگزار کودکان مه جبینم
    من مادر عباسم و اُمّ البنینم

    در چشم خود بحری ز خون اشک دارم
    من خاطری بد از فرات و مشک دارم

    غم نیست گر عباس را در خون کشیدند
    یا اینکه با شمشیر دستش را بریدند

    چشمش اگر زخمی است این تاوان عشق است
    در جنت فردوس او مهمان عشق است

    گر جسم او در علقمه شد پاره پاره
    شادم که زهرا کرده ماهم را نظاره

    تنها غمم اینست او آبی نیاوُرد
    با رفتنش امید را از خیمه ها برد

    تا هست این دنیا و تا من زنده هستم
    از مادر اصغر بسی شرمنده هستم
    به جای جای دلم جای پای توست حسین

    خوشم که حنجره ام نینوای توست حسین

    هزار چشمه ی اشکم اگر دهند به چشم

    خدا گواهست که وقف عزای توست حسین

    صفا و مروه و رکن و مقام و کعبه ی من

    به کربلات قسم کربلای توست حسین

    به هر زمان که بخوانند نسل ها قرآن

    درون حنجره هاشان صدای توست حسین


    به عالمی در دل بسته ام ز روز ازل

    مگر به روی تو، این خانه جای توست حسین


    بهای خون تو را جز خدا نداند کس

    به خون تو، که خدا خون بهای توست حسین

    اگر چه کعبه بود قبله ام به وقت نماز

    دلم به جانب صحن و سرای توست حسین

    بهشت باد به اهل بهشت ارزانی

    بهشت من حرم با صفای توست حسین

    زیارت همه پیغمبران زیارت حق

    زیارت سر از تن جدای توست حسین

    تو آن صحیفه ی صد پاره ی ورق ورقی

    که زخم های تنت آیه های توست حسین

    به وصف غیر تو میثم سخن نخواهد گفت

    هر آن چه گفته و گوید ثنای توست حسین
    لحظه ها را با تو پرپر میکنم
    گاهگاهی چشم خود تر میکنم
    صبح و شب یادت مرا پرکرده است
    زندگی را با تو من سر میکنم
    خوب و شیرین منی عمر منی
    روزهایم با تو بهتر میکنم
    خوب میدانی برایت زنده ام
    این دل شوریده را بهر تو اطهر میکنم
    آدم های سـاده را دوسـت دارم همـانهـا کـه بـدی هیـچکـس را بـاور ندارند

    همـانهـا کـه بـرای همـه لبـخـند دارنـد

    همـانهـا کـه همیـشـه هستـند , بـرای همـه هستـند ... آدمــ هـای سـاده

    را بـایـد مثـل یـک تـابلـو نقـاشی ساعتــــ

    هـا تـماشـا کـرد عمـرشـان کـوتـاه استــــ ... بـس کـه هـر کـسی از راه

    میـرسد یـا ازشـان سـوء اسـتفـاده میـکنـد !

    یـا زمیـنشـان میـزنـد ! یـا درس سـاده نبـودن بهـشان میـدهـد ! آدم هـای

    سـاده را دوسـتـــ دارم ! بـــوی نابــــ آدم

    میــدهنـد ... ‍
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا