یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • جهان آلوده ي خواب است
    فرو بسته است وحشت در به روي هر تپش هر بانگ
    چنان كه من به روي خويش
    در اين خلوت كه نقش دلپذيرش نيست
    و ديوارش فرو ميخواندم در گوش
    ميان اين همه انگار
    چه پنهان رنگ ها دارد فريب زيست
    شب از وحشت گرانبار است
    جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بيدار
    چه ديگر طرح مي ريزد فريب زيست
    در اين خلوت كه حيرت نقش ديوار است ؟



    سهراب سپهری
    ين مرد خود پرست

    اين ديو، اين رها شده از بند

    مست مست

    استاده روبه روي من و

    خيره در منست

    ***

    گفتم به خويشتن

    آيا توان رستنم از اين نگاه هست ؟

    مشتي زدم به سينه او،

    ناگهان دريغ

    آئينه تمام قد روبه رو شكست.
    چه بگویم........
    بهتر می دانی روزگار بامن چه کرده
    ومن
    بدتر از روزگار باخودم چه کرده ام
    اگر چه خسته به نظر می ایم و چشمانم دیگر تابش سالهای رویش را ندارد
    اما بدان
    تنها یک نگاه تو
    نور امید را در این خزان سرد می تاباند
    و دوباره مثل ان سالهای دور
    من ثمره می دهم
    حاصلش را اینبار هرچه باشد
    تقدیم می کنم
    به اهالیه همیشه عاشق
    اهالیه انصاف
    اهالیه دوستی لبخند
    خواب دیدم .
    یک کابوس سیاه
    توانجا
    فقط یک نوشته بودی
    فقط یک متن
    که بر دیوار زده بودنت
    کسی درخواب گفت
    ما باورت نداریم
    به حال خودم خندیدم
    بیدار که شدم از خودم از ندانم کاریهایم ترسیدم
    ببین فقط یک نگاه تو
    در این خزان سرد چه ها که نمی کند
    ببین
    .....ببین
    ......ببین
    سلام داداش علی.خوبی؟
    وااااااااااااااااااااااااای شعره خیلی قشنگ بود.تحت تأثیر قرار گرفتم!!!:cry:
    سلام داداش على.مرسى منم خوبم.آره همه چى خوبه.
    درسارو هم ميخونم.زيادشده.نخونم عقب ميفتم.ازهفته ديگه هم امتحاناى ميانترم شروع ميشه!!!
    روز تو
    هر چند عاشقان قدیمی از روزگار پیشین
    تا حال
    از درس و مدرسه
    از قیل و قال
    بیزار بوده اند
    اما ...
    اعجاز ما همین است :
    ما عشق را به مدرسه بردیم
    در امتداد راهرویی کوتاه
    در یک کتابخانه ی کوچک
    بر پله های سنگی دانشگاه
    و میله های سرد و فلزی
    گل داد و سبز شد
    آن روز، روز چندم اردیبهشت
    یا چند شنبه بود
    نمی دانم
    آن روز هر چه بود
    از روزهای آخر پاییز
    یا آخر زمستان
    فرقی نمی کند
    زیرا
    ما هر دو در بهار
    - در یک بهار -
    چشم به دنیا گشوده ایم
    ما هر دو
    در یک بهار چشم به هم دوختیم
    آن گاه ناگهان
    متولد شدیم و نام تازه ای
    بر خودگذاشتیم
    فرقی نمی کند
    آن فصل
    - فصلی که می توان متولد شد -
    حتما بهار باید باشد
    و نام تازه ی ما ، حتما
    دیوانه وار باید باشد
    فرقی نمی کند
    امروز هم
    ما هر چه بوده ایم ، همانیم
    ما باز می توانیم هر روز ناگهان متولد شویم
    ما ... همزاد عاشقان جهانیم ...
    " قیصر امین پور "
    چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها

    چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها

    کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد

    و او هنوز شکوفاست بین آدمها

    کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند

    غروب زمزمه پیداست بین آدمها

    چه می شود همه از جنس آسمان باشیم

    طلوع عشق چه زیباست بین آدمها

    تمام پنجره ها بی قرار بارانند

    چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها

    به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو

    دلت به وسعت دریاست بین آدمها
    خدایا...!اندكی نفهمی عطا كن،كه راحت زندگی كنیم!
    مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم...!
    سلام اره خیلی خوبم
    این یه هفته قربان تا غدیر تهران بودم در کنار خانواده جات خالی خیلی خوش گذشت
    در حال حاضر خیلی خوبم البته فقط در حال حاضر;)
    میگم تهرانم بد جایی نیستا:biggrin:
    سلام سلام صدتا سلام به بچه های اسفند
    مرسی بابت راهنماییت
    خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    سلااااااااااااااااااااااااااااام به داداش علی گل خودم.چطططططوری؟خوبی؟همه چی آرومه؟
    این بار من خریده ام
    نقد تو را کشیده ام
    ناز تو را بدیده ام
    ای بر رخ ات ستاره نشسته
    این بار من که دیده ام
    وصل تو را بریده ام
    از من و ما بگو چرا
    تا کی زنم بر این در بسته
    این بار من که خوانده ام
    رمز تو در ستاره ها
    راز نهان من بگو با من تمام ماجرا
    رویای صادقی، در جان عاشقی
    لیلای کاملی، اتمام عاقلی
    تا آستان کوی ات من پا نهاده بودم
    دستم به حلقه ی در، دل با تو داده بودم
    دست و دلم که دیدی، پایم چرا بریدی
    رویای صادقی، در جان عاشقی
    لیلای کاملی، اتمام عاقلی
    نیمی زمینی ام، نیم آسمانی ام
    محتاج پر زدن، مجنون آنی ام
    گفتم ببینمت، گفتی که صبر، صبر
    تا آستان کوی ات من پا نهاده بودم
    دستم به حلقه ی در، دل با تو داده بودم
    دست و دلم که دیدی، پایم چرا بریدی
    رویای صادقی، در جان عاشقی
    لیلای کاملی، اتمام عاقلی
    نیمی زمینی ام، نیم آسمانی ام
    محتاج پر زدن، مجنون آنی ام
    گفتم ببینمت، گفتی که صبر، صبر
    ای آفتاب حُسن برون آی دمی ز ابر
    علی زیبایی هر سرنوشت است
    اگر الگو شود عالم بهشت است
    علی زیباترین نام جهان است
    علی ذکر لب صاحب زمان است
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا