یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • جیب هایت را پر کن

    از سپیده و آفتاب

    وقتی به دیدار کسی می روی
    که در گودترین جای شب
    به انتظار توست ...
    رضاچایچی
    برای من که کبوتری ام،

    عاشق و سرگردان
    بیا و بام شو !
    اصلا بیا و دام شو ...
    عباس حسین نژاد
    اما

    اعجاز ما همین است
    ما عشق را به مدرسه بردیم
    در امتداد راهرویی کوتاه
    در آن کتابخانه کوچک
    تا باز این کتاب قدیمی را
    که از کتابخانه امانت گرفته ایم
    -یعنی همین کتاب اشارات را-
    با هم یکی دو لحظه بخوانیم
    ما بی صدا مطالعه می کردیم
    اما کتاب را که ورق می زدیم تنها
    گاهی به هم نگاهی...
    ناگاه
    انگشت های "هیس"
    ما را
    از هر طرف نشانه گرفتند
    انگار
    غوغای چشم های من و تو
    سکوت را در آن کتابخانه رعایت نکرده بود!
    اینم ازقیصرامین پور عزیز( :
    دیشب باران قرار با پنجره داشت

    روبوسی آبدار با پنجره داشت
    یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
    چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت؟
    قیصرامین پور
    این فنجان قهوه هم تمام می شود

    و از این کافه هم خواهیم رفت !

    و من هنوز به حرفهایی فکر میکنم
    که برای نگفتن داریم

    میلادتهرانی
    خخخخخخخخخ
    من اونوبرا حال شماگذاشتما.
    دیدم دل پری گفتم بذارم قشنگ دلت بسوزه خخخخخخخخخخخخخ
    کلا ازشعرخوشم میاد
    بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند

    قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد
    فاضل نظری
    راستی این عکسه بالاخره دختروپسره یا شما و حسین دوستت؟:D
    من ازداستان خوشم نمیاد
    طبع شعرم ندارم!
    شماسخت نمیگیری احیانا؟
    همه راه‌هایی که تو را به من می‌رسانند

    در دست تعمیرند !

    اگر نه تو حتما می‌آمدی !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا