میدانی اگر از تمام دهانهای انها که نمی دانند سرمای سخت نا امیدی بیرون بزند اگر این دهانه هزار و هزار بلکه بیشتر و بیشتر شود
من نا امید نمی شوم و پیدا می شوم
و پیدایت می کنم
و انوقت ثانیه های پایان انتظار را که نمی دانم چقدر هستند مشتاقانه برای دیدارت سپری می کنم
تا
بیایی
تا از پشت ابر برون ایی
یاری ام ده تا تک تک
این باقیمانده را تقوا کنم همت باشم محبت بورزم و بجز دوری تو از دگر چیزها ارام گیرم
یاری ام ده
