یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هه شخصیت جالبی دارینا
    اشکال نداره
    اخرهفته ها برمیگردم...یک ساعت فاصله ست...
    شمام خودشیفته:دی
    دانشگاه.شهردانشجویی...
    هوم خیلی!
    میگما این عکستون مال کجاس؟
    خب من تایک هفته نیستم دیگه:)
    البته شاید کمتر
    واوو پس متن قوی ای باید باشه
    هه...
    دوستام مشهدبودن..:(
    زنگیدن الان حرمن....:(
    اوه!یعنی تا یک هفته دیگه:(
    زیاد زحمت نشه..ولی فقط کنجکاوم بخونم متنتون رو
    نتیجه جشنواره چی شدش؟
    اشکال نداره تاامشب عکس بگیرین بذارین:smile:
    که من هم بخونمش باشه؟
    ممکن هست؟:)
    اره...:redface:
    واوو پس بذارین واسم اگه ممکنه...میشه عایا؟:redface:
    واو چه عالی
    پ س دارین داستانی که تموم کرده باشین؟
    این واسه عکس پیرمرده چطوره؟
    "چه رابطه ی عجیبی است بین فکرمن و یادتو...
    تو بایادت ازمن دورمیشوی و من با فکرم به تونزدیک تر!"
    سلام!:)
    تخیلی بودن خوبه...فکربازرونشون میده..شماداستان نمیینوسین؟:smile:
    به دنبالت میام هرجاک باشی
    آخه میمیرم نباشی
    اوابوخشیدکانال اشتب شد
    به دبالت میام هرجاک باشی
    حتی زیرسنگ
    ازحلقومت میکشم بیرون
    فمیدی؟؟؟؟؟؟
    توهنومنونشناختی:d
    سلام!
    شکرش خوبم
    مم مث چی؟میتونین بگین؟!
    خیلیم دلت بخواد
    خودت اومدی التماسم کلدی ک معلمت شم
    چیه؟؟؟؟؟دیدی ازپسه خرجش برنمیای زدی زیرش؟؟؟؟:d
    نه عامو
    تاقرون آخرشوازحلقومت میکمشم بیرون:d
    سلام!
    تصویرش عمق داره!
    یه کم سخته پیداکردن جمله ای دروصفش
    خوبین؟!
    تا به حال بیل زده‌اید؟
    باغچه هرس کرده‌اید؟
    آلبالو و انار چیده‌اید؟
    کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟
    آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست.

    این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،
    برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان،
    برای خیره شدن به جاریِ آب شاید،
    اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.
    خونگفتم ک نخند
    گفتم کناریه خانئم محترم
    ایجوری نمیخندن
    زشته
    بعله
    فک نکن مفدی کارمیکنما
    هردقیقشوحساب میکنم:D
    قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.

    قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم.

    قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی
    یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.

    قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن
    و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم ...

    چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم، اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای
    که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده !

    آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا ...
    قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی،
    ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،
    خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا