یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شب سردی ست و من افسرده راه دوری ست و پایی خسته
    تیرگی هست و چراغی مرده میکنم تنها از جاده عبور
    دور ماندند زمن آدم ها سایه ای از سر دیوار گذشت
    غمی افزود مرا بر غمها فکر تاریکی و این ویرانی
    بی خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی
    نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر ، سحر نزدیک است
    هر دم این بانگ برآرم از دل وای این شب چقدر تاریک است
    خنده ای کو که به دل انگیزم قطره ای کو که به دریا ریزم
    صخره ای کو که بدان آویزم مثل این است که شب نمناک است
    دیگران را هم غم هست به دل غم من لیک غمی غمناک است.
    مانده تا برف زمين آب شود.

    مانده تا بسته شود اين همه نيلوفر وارونه چتر.
    ناتمام است درخت.
    زير برف است تمناي شنا كردن كاغذ در باد
    و فروغ تر چشم حشرات
    و طلوع سر غوك از افق درك حيات.
    مانده تا سيني ما پر شود از صحبت سمبوسه و عيد.
    در هوايي كه نه افزايش يك ساقه طنيني دارد
    و نه آواز پري مي رسد از روزن منظومه برف
    تشنه زمزمه ام.
    مانده تا مرغ سرچينه هذياني اسفند صدا بردارد.
    پس چه بايد بكنم
    من كه در لخت ترين موسم بي چهچه سال
    تشنه زمزمه ام؟
    بهتر آن است كه برخيزيم
    رنگ را بردارم
    روي تنهايي خود نقشه مرغي بكشم.
    و من چقدر ساده‌ام که سال‌های سال، در انتظار تو...با تو ام
    ای شادی غمگین!

    من هنوز...
    چرا ناراحت؟عذر خواهی می کنم.خوب واقعا خوب نیستم نمی تونم بگم خوبم
    سلام منم آدم حساب شدم تو لیستتون.تا خوب و چی بدونین.حرفای دلمو گفتم
    باز هم جمعه ای سبز آمد و من فقط برایت "مینویسم "، سربزیر و گناهکار


    چه سخت است دردِ فهمیدن، آنجا که کسی نمیفهمد

    چه سخت است درد ِ دیدن ،آنجا که کسی نمیبیند

    و سخت تر از اینها ، دردیست غریب ؛ درد انتظار

    چه سخت است دردِ انتظار ، آنجا که انتظار را کسی نمیفهمد


    با هر جمعه یادمان بیفتد

    مردی از تبار خدا صدها سال در انتظار فقط 313 مرد است"اللهم عجل لولیک الفرج "
    شیشه ها مات و بخار گرفته اند

    هوا سرد است و لطیف ، مثل حریری که شکافتنش ناممکن باشد

    ابرها به دیدار خاک آمده اند ؛ نزدیک و نزدیک و نزدیک شده اند، انگار چسبیده اند به زمین

    مانند فرزندی جدا افتاده از مادر که پناهی یافته باشد .

    آخرین نفسهای پاییز است.

    و پاییز برگهایش را ریخته و پالتویش را بر دوش نهاده و منتظر زمستان است

    و زمستان خواهد آمد با نفسی تازه و سرد و زمین را خواهد ستاند

    ومقتدای تمام شیفتگان پاییز خواهد شد

    چه زیباست زمستان ، وقتی که سرشار ازخنکای لطف خدا باشد .

    و چه زیباست شهر من امروز ، زیر اولین برف پاییز در آخرین برگ پاییز
    دوست داشتنی که بهانه لازم داره، دوست داشتن نیست، نوعی منفعت طلبی ست.
    ****<< جلسه هفتگی قرائت قرآن باشگاه مهندسان ایران >>****
    من گریه می ریزم به پای جاده ات تا
    ایئنه کاری کرده باشم مقدمت را
    اول ضمیرغائب مفرد کجائی؟
    ای پاسخ ادینه ها ی پر معما
    تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه . . .
    تویی که میخوای بهش زنگ بزنی ولی غرورت نمیذاره...
    تویی که بغضتو قورت میدی که یه وقت گریه نکنی ...
    تویی که هر آهنگی گوش میدی یاد یه نفر میفتی...
    تویی که تا میای یه کاری کنی میگی : بیخیال...
    تویی که واس خودت آواز میخونی....
    تویی که این روزا توی دنیای مجازی غرق شدی...
    تویی که حتی توی دنیای مجازی هم خودتو گم کردی...
    تویی که نمیدونی چه ریختی خودتو خالی کن...
    به سلامتی تو...
    چرا کسی نمیتونه باور کنه ادمها می تونن بدون هیچ بهونه و خواستی همدیگه رو دوست داشته باشن:cry:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا