یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • جای خالی ات چه شد؟
    چرا نمی ایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ازاول شب نمیدونم...بگم حال دلتون مستدام یا بگم...خوب شین...



    :)
    اره فکرکنم ظرافت نداره...
    چشم...
    مرسیییییییییییی
    بس است دیگر
    اینقدر زمان را کشش ندهید
    تکرا پشت نکرار
    جای خالی پشت جای خالی
    قرار بو با تمام قدرتمان نورا نی ترین مداد را بر گیریم
    و در جای خالی ها
    تو را
    نه نامت
    خودت را بگذاریم
    تا بیایی
    پس چه شد
    کجای کار می لنگد ؟
    چرا نمی نویسیمت؟
    چرا رنگ مدادهایمان تاریک است؟
    جای خالی ات چه شد؟
    چرا نمی ایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ماهیچی نمیدونیم..
    این چطوره؟هنوزکامل نشده ...برای مراسم دعای کمیل
    کجا منتظررسیدنت شمک
    میخوام کاری بدم دست خودم که...
    خودم بهونه ی اومدنت شم...
    چ بوی نرگسی می پیچه اینجا...اگه..اگه..
    قرار بود کوهها را از سر راه بردارم
    تا هنگامی که در مسیر به سمت هدف می روید تنها دوری مسافت سختی راهتان باشد
    من
    من
    فکر اینجا را نمی کردم
    که تیشه ام تاب نمی اورد
    که کوهها خیلی سخت اند و محکم
    امده بودم
    دست ها را به هم برسانم
    نمی دانم چرا دست خودم تنها ماند
    من می خواستم بیابان را سرتاسر گل بکارم
    ولی
    باران نیامد
    زمین نبخشید
    حواسم به خودم نبود
    حواسم پی بادههای سرد و لرزان گم شد
    و منم گم تر
    گوشه تنهایی شد تمام ان دنیای صاف و یکرنگ و زیبایم
    پیله پشت پیله
    فصل پروانه شدن کی می رسد؟
    سبد ها را پر سیب می کردم راهی خیابان
    تا سیب ها را ببخشم به عابرها
    اما
    کسی سیب نمی خواست
    سبهای سبد را می خواستند
    نه یکی
    همه اش را
    برای خودشان
    به خدا پشت هر خنده ام خبری از توطیه نیست
    کاش
    انار دلهایمان پا ک بود
    پیله پشت پیله
    فصل پروانه شدن کی می رسد؟
    باران نیامد
    زمین نبخشید
    حواسم به خودم نبود
    حواسم پی بادههای سرد و لرزان گم شد
    و منم گم تر
    گوشه تنهایی شد تمام ان دنیای صاف و یکرنگ و زیبایم
    به خدا پشت هر خنده ام خبری از توطیه نیست
    کاش
    انار دلهایمان پا ک بود
    سبد ها را پر سیب می کردم راهی خیابان
    تا سیب ها را ببخشم به عابرها
    اما
    کسی سیب نمی خواست
    سبهای سبد را می خواستند
    نه یکی
    همه اش را
    برای خودشان
    امده بودم
    دست ها را به هم برسانم
    نمی دانم چرا دست های خودم تنها ماند
    قرار بود کوهها را از سر راه بردارم
    من
    من
    فکر اینجا را نمی کردم
    که تیشه ام تاب نمی اورد
    که کوهها خیلی سخت اند و محکم
    قرار بود کوهها را از سر راه بردارم
    تا هنگامی که در مسیر به سمت هدف می روید تنها دوری مسافت سختی راهتان باشد
    من
    من
    فکر اینجا را نمی کردم
    که تیشه ام تاب نمی اورد
    که کوهها خیلی سخت اند و محکم
    امده بودم
    دست ها را به هم برسانم
    نمی دانم چرا دست خودم تنها ماند
    من می خواستم بیابان را سرتاسر گل بکارم
    ولی
    باران نیامد
    زمین نبخشید
    حواسم به خودم نبود
    حواسم پی بادههای سرد و لرزان گم شد
    و منم گم تر
    گوشه تنهایی شد تمام ان دنیای صاف و یکرنگ و زیبایم
    پیله پشت پیله
    فصل پروانه شدن کی می رسد؟
    سبد ها را پر سیب می کردم راهی خیابان
    تا سیب ها را ببخشم به عابرها
    اما
    کسی سیب نمی خواست
    سبهای سبد را می خواستند
    نه یکی
    همه اش را
    برای خودشان
    به خدا پشت هر خنده ام خبری از توطیه نیست
    کاش
    انار دلهایمان پا ک بود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا