ای که من قربون خواهرزاده شیرین تر از عسلم بشم...برو دایی جان،خسته هم نباشی.
مرسی،تو هم مراقب یدونه خونواده ما باش ها،دایی و خاله ها همه عاشق اشن..
بای بای دایی جونم
يه بار هم رفتم دست کشيدم رو آفتابه ازش يه غول اومد بيرون،بهم گفت آرزو کن.گفتم يه خونه ميخوام گفت خب من اگه خونه داشتم تو آفتابه ميخوابيدم خيلي منطقي بود لامصب