گلبرگ نقره ای
پسندها
1,561

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به برنامه من اشکال میگیری

    اگه واقیعتش و بخوای الن باید درس میخوندم تا موقع اذون ..که دیگه دیگه

    ولی از فردا دیگه استراحتی در کار نیست
    من بینش می یام الان دیگه وقت اسراحتمه ...تا ساعت 9 شب که دیگه بکوب بخونم تا 11 یا 12 ...
    فردا صبح میرم کتابخونه 8 صبح تا هر وقت توان داشتم دیگه ....
    من معذرت میخوام .....
    من شرمندم ......
    روم سیاه ....
    روم به دیوار .... چی بگم
    دعوا دارن مردم ، عجبا
    موندم چی بگم باور کنید :eek:عین این شکلک دهنم وا موند شوخی نمیکنم
    ببخشین که مزاحمتون شدم :surprised:...........دعوا نداریم که ...خوب نرین ،نبینین ،اصلا نمیخوام که ببینید دیگه ................:surprised:بدرود
    قدم رنجه فرمودید شما.....خوش قدم باشید....
    والله چی بگم ما مشهدی همون طور که خودتون واقفید هر چی داریم از پابوسی امام رضاست....ایشالله که قدر بدونیم....
    من هفته ی پیش حرم بودم جاتون خالی اونم سه شب متوالی این روزا خیلی خلوته از دست ندید اخه باز یه ماه دیگه شلوغ میشه ..ساعتای 2 یا 3 صبح کلا یه ردیف دور ضریح زیارت میکنند خیلی خوبه و خلوت و میشه زیارت کرد با خیال راحت....
    عذرخواهی میکنم گلبرگ عزیز؛

    ضرورتی پیش آمد کرد و نتونستم به موقع پاسخ بدم؛

    انشاالله سر فرصت ادامه میدیدم بحث رو .

    سپاااااااااااااااااس..:gol:.
    خسته ام از این یکنواختی .........به نوعی هر روزم عین دیروز

    بگذریم من رفتم
    باشه ...لابد شما بهتر میدونی

    من برم ممنونم از برنامه جامع و راهبردی و کاربردی تون ..............

    :D
    من کجا تپلم ؟......بابا عکس جوریه فکر میکنید تپلم
    چندین نفر همین و بهم گفتم من اصلا86 کیلو بیشتر نیستم .
    چون سینم سپره فکر کردین ...عجبا ..........

    ناصریا آدم رک و بدون تعارفی بود و حرف دلش کف دستش بود ....و همه چیز و رک میگفت
    گفتم اینو خصوصی بفرست نفرستادی ....

    چون حالا یکی ببینه دیگه باید جواب پیام خصوصیشون بدم
    ممنونم لطف کردین .....ولی اینا که گفتین ..برنامه شما بود دیگه .....که دارین کلاس زبان میرین .....ممنونم
    سلام و درود ...

    و همچنین ممنونم؛ لطف دارید شما.

    چه دیدگاه جالبی!!!

    تا حالا ندیده بودم که کسی، از این زاویه نگاه کنه به موضوع .

    سپااااااس...:gol:
    گفتن ندارد اما ، درد را می توان از نگاه مردم خواند ... تلخی را می توان از چهره ی مردم چشید ... زجر را می توان از دست های چروکیده ی پیر مردان فهمید ، خداوندا یا دنیایت را بد ساختی ، یا من و امثال من بد آجرها را روی هم گذاشتیم ! غم می بارد از حرفایم ، باچتر بخوان نوشته هایم را. دل من با همه وسعت خویش تنگ یک احساس است. حسی از جنس بلوغ. حسی از جنس نگاه. حس اینکه دست من، گرمی دست پر از مهر تو را درک کند. دل من ترسو نیست، چونکه یاد تو دراوست.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا