کوثر89
پسندها
663

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خواهش میکنم...............ببخشید که من بدون خداحافظی رفتم...........
    این چند روزه بارونش جالب بود..........اما سرماش نه..........
    سلام
    با اچازه من میرم چشمام داره میره بخواب
    راستی
    [مرا سفر به کجا می برد؟
    عبور باید کرد .
    صدای باد می آید، عبور باید کرد.
    و من مسافرم ، ای بادهای همواره!
    مرا به وسعت تشکیل برگ ها ببرید.
    مرا به کودکی شور آب ها برسانید.
    و کفش های مرا تا تکامل تن انگور
    پر از تحرک زیبایی خضوع کنید.
    دقیقه های مرا تا کبوتران مکرر
    در آسمان سپید غریزه اوج دهید.
    و اتفاق وجود مرا کنار درخت
    بدل کنید به یک ارتباط گمشده پاک.
    و در تنفس تنهایی
    دریچه های شعور مرا بهم بزنید.
    روان کنیدم دنبال بادبادک آن روز
    مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید.
    حضور “هیچ” ملایم را
    به من نشان بدهید.”
    و میزبان پرسید:
    قشنگ یعنی چه؟
    - قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
    و عشق ، تنها عشق
    ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس.
    و عشق ، تنها عشق
    مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ،
    مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.
    - و نوشداری اندوه؟
    - صدای خالص اکسیر می دهد این نوش.
    و حال ، شب شده بود.
    چراغ روشن بود.
    و چای می خوردند.
    - چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی.
    - چقدر هم تنها!
    - خیال می کنم
    دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی.
    - دچار یعنی
    - عاشق.
    - و فکر کن که چه تنهاست
    اگر ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد.
    - چه فکر نازک غمناکی !
    هنوز در سفرم .
    خیال می کنم
    در آب های جهان قایقی است
    و من – مسافر قایق – هزار ها سال است
    سرود زنده دریانوردهای کهن را
    به گوش روزنه های فصول می خوانم
    و پیش می رانم.
    مرا سفر به کجا می برد؟
    کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند
    و بند کفش به انگشت های نرم فراغت
    گشوده خواهد شد؟
    کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش
    و بی خیال نشستن
    کجاست سمت حیات ؟
    من از کدام طرف می رسم به یک هدهد؟
    و گوش کن ، که همین حرف در تمام سفر
    همیشه پنجره خواب را بهم میزند.
    چه چیز در همه راه زیر گوش تو می خواند؟
    درست فکر کن
    کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز ؟
    چه چیز در همه راه زیر گوش تو می خواند ؟
    درست فکر کن
    کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز؟
    چه چیز پلک ترا می فشرد،
    چه وزن گرم دل انگیزی
    شب شما هم پر از ارامش
    چیزهایی که گفتی فک میکنم بعد درستشزمی کنم ببین خوب شده یانه
    شعور خیلی دوست داشتم یجور پیام بود یجور همزاد شور بود
    خب تو سکوت ادم فکر میکنه
    وپایان کار تازه ابتدای تفکره
    تا اینکه
    تا
    تو
    بیاید...
    باید این تیکه توصیفش بیشتر باشه
    میدونی چرا
    چون تیکه اول داره خوده ماهیت داستانو تعریف میکنه
    بعدت تواین تیکه کوتاه
    مسیر تعریف میشه
    مسیر میتونه دقیقق تر تعیف بشه
    نه دیگه
    میخواد بوسیله رود برسه به تو
    پس تا اینکه تا تو بیاید درسته دیگه
    ضمیر شعر دوم شخصه مفرده
    از اینجا
    تا تو
    راهی نیست
    -----------------------
    فکر میکنم زیبا باشد

    تا کلمات را از باغچه ی دلم دستچیین کنم

    دورش ربان بپیچم

    تا جمله ای شود قریب

    و بسپارم به دستهای سر د رود

    و بگویمش مواظب باش نکند گلبرگی از کلمات برنجد

    تا اینکه
    تا
    تو
    بیاید

    گلبرگها را ببویی

    نفسی عمیق

    که سینه ات پر شود از شور

    وبخوانی کلمات را

    معنا کنی راز میانشان را
    و

    فکرت مالامال شعور

    تا بدانی پشت این رود خنک

    عابری بی قرار

    منتظر خواب صداست
    وای خدا
    چقدر پیچیده بود باید چند بار بونمش که بفممش
    پیچیده مینویسی ااااااااااا
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا