گل در بر و مي در كف و معشوق به كام است...سلطان جهانم به چنين روز غلام است
گو شمع مياريد دراين جمع كه امشب....در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است وليكن....بي روي تو اي سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول ني و نغمه چنگ است...چشمم همه بر لعل لب وگردش جام است
در مجلس ما عطر مياميز كه ما را.....هر لحظه زگيسوي تو خوش بوي مشام است
از چاشني قند مگو هيچ وز شكر...زان رو كه مرا از لب شيرين تو كام است
تا گنج غمت در دل ديوانه مقيم است...همواره مرا كوي خرابات مقام است
از ننگ چه گويي كه مرا نام زننگ است....وز نام چه پرسي كه مرا ننگ ز نام است
ميخواره وسرگشته ورنديم نظر باز.....وان كس كه چو ما نيست دراين شهر كدام است
با محتسبم عيب مگوييد كه او نيز....پيوسته چو ما درطلب عيش مدام است
حافظ منشين بي مي ومعشوق زماني...كايام گل وياسمن وعيدصيام است