نگين...NeGiN سبز
پسندها
3,608

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اااا چرا برمیداری....خب بزار باشه...حالا قهر نکن :دییییییی....ببین عکسی که من ازت دیدم تیری÷ش به عاشقا نوخورد :دییی....هاااا حالا وگرفتی؟؟؟ :دیییی
    کوچیکیت که شبیه بزرگیات نیست اصلا...میگم شاید چون عکس کوچیکه من درست نمیتونم تشخیص بدم...
    بعدشم اوضاع و احوال و تانگی بهت جواب نووووودم :دییییییییی
    نمیدونم اونجوری که من تصور میکردم نبود...حتی یه ذره...آخه عکستم نکه خیلی کوچیک بود چشمام در اومد تا بفهمم چهرت چه جوریه...
    اوضاع و احوال خوبه؟؟؟ روبراهه؟؟؟...


    ...وقتی بزرگ میشی ، قدت کوتاه میشه ، آسمون بالا می ره و تو دیگه دستت به ابرها نمی رسه و برات مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چی بازی می کنند .اونا اونقدر دورند که تو حتی لبخندشونم نمی بینی و ماه - همبازی قدیم تو - اونقدر کمرنگ میشه که اگه تموم شب رو هم دنبالش بگردی پیداش نمی کنی ...

    وقتی بزرگ میشی ، دور قلبت سیم خاردار می کشی و در مراسم تدفین درختها شرکت می کنی و فاتحۀ تموم آوازها و پرنده ها رو می خونی و یه روز یادت می افته که تو سالهاست چشمهات رو گم کردی و دستات رو در کوچه های کودکی جا گذاشتی. اون روز دیگه خیلی دیر شده ...

    فردای اون روز تو رو به خاک می دهند و می گویند : " خیلی بزرگ بود " ...

    .

    .

    .

    ولی تو هنوز جا داری تا خیلی بزرگ بشی ، پس بیا و خجالت نکش و نترس ...!


    وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای می خونند دست تکون بدی ...

    وقتی بزرگ میشی ، خجالت می کشی دلت برای جوجه قمری هایی که مادرشون برنگشته شور بزنه. فکر می کنی آبروت میره اگه یه روز مردم - همونهایی که خیلی بزرگ شده اند - دلشوره های قلبت رو ببینند و به تو بخندند ...

    وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی پروانه های مرده ات رو خاک کنی براشون مراسم بگیری و برای پرپر شدن گلت گریه کنی ...

    وقتی بزرگ میشی، خجالت می کشی به دیگران بگی که صدای قلب انار کوچولو رو میشنوی و عروسی سیب قرمز و زرد رو دیدی و تازه کلی براشون رقصیده ای ...

    وقتی بزرگ میشی ، دیگه نمی ترسی که نکنه فردا صبح خورشید نیاد ، حتی دلت نمی خواد پشت کوهها سرک بکشی و خونه خورشید رو از نزدیک ببینی ...

    دیگه دعا نمی کنی برای آسمون که دلش گرفته، حتی آرزو نمی کنی کاش قدت می رسید و اشکای آسمون رو پاک می کردی ...
    ÷س اون قبلی هم خدت بودییی؟؟؟؟؟ اصلا تصورم از چهرت چیزی نیود که دیدم :دی

    هاااا خب آخه میدونی اون موقع که اس ام اس زدی به خدا شماره هام ÷اکیده شده بود بعدش ییییییهو یادم افتاد که تویی آخه نکه خیلی بی معرفتی واسه همین توقع ندارم سراغمو بگیری :دیییییییی....اره :دیییییییی
    این نگینه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا اینکه یکی دیگه ست؟؟؟؟؟؟؟...یه عکسه دیگه هم قبل از این گذاشته بودی خودات بودی؟؟؟؟؟؟؟
    به نام معمار هستی
    سلام نگین سبزم امیدوارم خوب باشی وهمیشه سبز بمانی
    سری به کلبه معمار پیر نمی زنی (امیدوارم هرکجا هستی گریه ات از سر شوق ---- خنده ات از ته دل باشد )
    قربانت
    یاحق
    باشگاه مهندسان ایران > بخش فرهنگی > تالار اسلام و قرآن [IMG] ****<< جلسه هفتگی قرائت قرآن باشگاه مهندسان ایران >>****
    میتونم بپرسم عکس آواتارتون چه کسی هستش ؟
    ببخشین بابت فضولی
    جواب نمیدی؟ها؟حالا هی بگو من میگم تو جواب نمیدی؟
    تو وجود ما برق رفته واسه همین چراغ روشن نمیشه!!
    در مورد اطرافیانمم اگه خواستم به کسی چنین حرفی بزنم اول فیوزشو میپرونم تا چراغ روشن نشه تو وجودش!!!
    سلام
    مرسی از نصیحتتون سر کار خانم
    اما این روزها دلی نیست که چراغی باشه که حالا بخواهد روشن بشه این جمله انقدر بی جا استفاده می شه که دیه نمی تونه یک کبریت رو روشن کنه چه برسه به چراغ دل
    با تشکر
    تورج
    سلام

    متن زيبايي بود كه تو بعضي از انسان ها ميتونه حقيقت پيدا كنه

    ممنون
    نه تو نگینی یهنی از همه جا نور وجودت دیده میشه نگین باشگاهی بابا مگه میشه این بی ام دی هم اره یعنی بله
    اونی که برات نوشتم فارسیش نمیشه شدید احساسیه نمتونم با فارسی بگم
    این بی معرفت خیلی منتظر شد یه بامعرفت سلامی از روی آشنایی به غریبگیش بده اما نشد لذا خود بی معرفتش دنبال شما گشت و گفت که بیاد شماست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا