نرگس313
پسندها
536

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • باور كن ارزومه يك روز پام برسه بهش :دي
    تو كجا بري؟!
    اينهمه جا :دي
    اروپا..مالزي..كجا دلت ميخواد؟:دي
    سربالزي هم كه ندارين شما دخترا
    نرگس بيا الان برو تا دلت رو نزده :دي
    من ميدونم اينجا خوشت نمياد :دي
    برو :دي
    اره خودمم اينطور فك ميكنم..
    حتي امروز باز زنگ زدم بهشون و گفتم من دانشجو هستم و ترم دوم و بعدش چه بكنم؟!
    گفت ما پذيرش رو ميگيريم و دو ماهه جواب ميديم بعدش تو انصراف بده!
    بعد اين يكي گفت نميدونسته يا اشتباه كرده و از اين حرفا..
    واي خدا..يه دانشگاه پيدا كردم نرگس خداس..
    دانشگاه مطالعات اسلامي..حقوق داره و مورد پذيرش ايران و دنياس..خدا قسمت كنه :دي
    خب اون يك فاكتوره..
    حالا بزار ببينيم ميشه بريم!
    امروز باز موج منفي دادن بهم!
    رفتم يك جا گفت پذيرش نميشه بهت اشتباه گفتن..گفتم بابا نمايندگي دانشگاه تو ايران بهم گفت .. گفت اشتباه گفته!!!
    من كه ميگم برو :دي
    وسط چيه..بپا مثل من نشي ها.. :(
    من بيچاره شدم..من خر شدم و فك كردم محيط خوبه رفتم ديدم افتضاحه دلمو زد طوري كه الان ديگه دستم به درس خوندن نميره!
    همش به بابام ميگم كاش حقوق ميزدم لااقل محيط دانشگاه خوب بود ..
    ميفهمم..
    جو دانشگاها توي ايران همه جا بده..
    ازاد..دولتي..فرقي نداره..
    ازاد جو بد فساد داره و دولتي هم يك جور..
    من يكي از دلايل فرارم اينه به خدا..
    ولي بايد عادت كرد..كاش تو هم ميرفتي..ميتوني دووم بياري به نظرت؟!
    سلام .. مخلص..
    بدك نيستم..شما خوبي؟!
    دانشگاه خوبه خانم دانشجو؟!
    چيكارا ميكني؟!
    اون پاراگراف دومو خودم اضافه کردم
    ازنیستان
    اره متعهد وبی خط (توضیحت کامله)
    اگه زحمتی نیست گفتگوی منو ارشو بخون
    چگونه بگويم

    چگونه فرياد كنم

    اندوه سال هاي نبودنت را

    آنقدر از من دوري

    كه براي رسيدن تقويم قد نمي دهد

    اما

    برايت مي نويسم از ته مانده غرورم ودل تهي و
    چشمهاي منتظر

    و دردي كه با ديدنت تسكين مي يابد

    از همه وهمه

    كه

    نشان نبودنت را ميدهد

    اما

    تمام نامه ها را

    به

    آدرسي كه ندارم پست خواهم كرد
    سلام نرگس جان
    به به
    بالاخره یکی پیدا شد حداقل این بابا رو بشناسه
    اره کار سید درسته
    دستت درد نکنه عزیز [IMG]
    http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=111263
    با مهدی شجاعی حال میکنی یا نه؟
    سلام..من شرمنده ام..
    مرسی بابت اینویتیشن
    خدا به شما و دوستان دیگر عمر با عزت بده..
    من موندم چون ..چون میخوام خلاف جهت رودخانه غم شنا کنم.. وگرنه اگه بخوام موافق اون باشم.. شاید راحت تر وسریعتر برم.ولی انتهاش یه ابشاره
    دیدین حاج خانم عموی ما جایی نمیره
    مگه دست خودشه
    سلامت باشی عزیز
    ممنون گلم
    بزار برم ببینم عمو اومده من که دیروز میرفتم سر کار همه چی درست بود
    ببینم جریان چیه
    بخوام برم خبرتون میکنم !!!
    نه قرار نیست جایی بره برمیگرده
    هنوز چیزی نشده ولی شاید بشه
    زوده اخه
    ممنون بد نیستیم
    سلام ابجی
    خیلی مخلصیم
    ممنون
    اونا هم قابلی نداشتن


    ...و در آن شب مهتابی
    هنگامی که شب چون روز روشن بود
    و غوکان و جیرجیرکان به شادی و آواز پرداخته بودند
    من نیز با صدای خش خش برگ های پاییزی
    تو را میخواندم ای تنهاترین همدم من
    نرگس خانم چطورن؟!
    از من نپرس چطوري كه ميگم داغون..
    يك سوالي هم داشتم اومدي بگو ازت ميپرسم..يا بعدا ميپرسم..
    راجع به داداشت...
    حالا دیگه بی سر وصدا میای ومیری
    باشه ابراز دلخوری اینجوری درست نیست
    ولی من عذر میخوام
    ممنون عزیز
    یه سئوال


    مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه…
    راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…
    نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…
    اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد…
    برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد…
    سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!"
    مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه"
    راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم…
    آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم
    سلام مهندس جان من خوبم شما چطورید؟
    چرا روتون نمیشه بیاید؟
    نماز و روزه های شما هم قبول
    شرمنده من یه عمل کوچیک داشتم دیگه نتونستم بیام باشگاه
    سلام دوست عزيز..
    روزه و نماز قبول..
    از اونجا كه جديدا من مشغله ي بسيار دارم ممكنه نرسم و صفحات جديد رو براي مطالعه اعلام كنم..
    لطفا طبق معمول شما سهم خودتون رو از جزء ها ادا بفرماييد..
    با سپاس..
    فداي تو دختر ناز...مطمئنم كه خيلي هم خوب ميشه ...تو بنويس ايرادي داشت كه ميدونم نداره خودم كمكت ميكنم گلم.
    نه عزيزدلم..اين چه حرفيه ...اسپم چيه گلم...خيلي خيلي هم خوب و عالي و با احساس نوشته بودي گل نازم...فقط بايد زمانش رو كمي بياري عقب همين عزيزم...
    اينجوري هم نگو كه تجربه نداري عزيزم...مگه بقيه بچه ها كه مينويسن همه ازدواج كردن يا همه از اين تجربه ها دارن گلم..من منتظر نوشته هاي قشنگت هستم ...خواننده خوشگلم.
    بله من بچه کویرم
    ده دقیقه تا کویر فاصله دارم
    غروب کویر رو به هیچ چیزی تو دنیا عوض نمیکنم
    واسه نوشتن هیچ وقت فکر نکن
    فقط خودتو به دلت بسپار
    خودش شروع میکنه به نوشتن
    ههه
    طوری حرف میزنم
    انگاری خودم یه نویسنده ام
    ( شرمنده )
    راستی این یکی دوتا عکس رو یادگار از من داشته باش
    گه گاهی که میرم کویر عکاسی میکنم


    [IMG]

    [IMG]
    بابا دعو بابا بزن بابا خطر [IMG]
    حالا کی هست طرف
    کمک که نمیخوای؟
    میلاد کی؟ [IMG]
    بچه ها که عکس قبرستون بقیع برام گذاشتن منم فکرکردم شهادته [IMG]
    اوضاع واحوال خودت چطوره
    با دوری از خانواده میسازی ؟
    یه خورده سخته ولی حداقلش مامان بزرگ کنارته
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا