م
پسندها
412

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ادا بازی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:eek:
    یا علی...چه منظوری پشتش هست رو خدا داند!!!
    خدایا رحم کن...!!
    خوندمش...جیگرت کباب!!!:D
    منظورم از حال این بود که همزمان نمیتونی با دونفر صحبت کنی!!!!!:surprised:

    دری وری هم که چه عرض کنم...!من اگه قرار بود حیوون بشم...دوست داشتم دایناسور می شدم که تا حالا منقرض شده بودم و رفته بودم پی کارم!...رااااحت!:D

    ایشالا می بینمت:gol:
    نثر جلال خیلی صمیمیه .کتاب اورازانش هم خوندم مربوط به سفر نامه می شه
    یسری داستان کوتاه ازش خوندم با یک کتاب غیر داستانی
    اسم کار گاه ادبیات داستانی خودمون هم جلال گذاشتیم بخاطر جلال چون دوستش داریم
    خب فکر کنم بدونم الان در چه حالی!!:D
    بیشتر از این وقتت رو نمی گیرم سوارِ بی سر!! خواستی بیای خبر بده.
    خب باشه این پنجشنبه میریم بهشت به جهت شادی روح اموات و امر خطیر شکار گوزن برای دفع بلا از تو!!
    انصافاً از کجا به این نتیجه رسیدی که اونجا گوزن پیدا میشه؟!
    ------------
    فردا میای "تهران انار ندارد"؟!
    اون گردنتو با گیوتین میزنم و در ادامه سرت رو تاکسیدرمی کرده و از بالای تختم می آویزم!!! تا من میام برو...الفرار!!! :razz:
    نمی دونم چرا دلش بگیره.
    شاید واسه اونایی که خونه ندارن. اونایی که گرسنه هستن . یا هزارتا اونای دیگه......................
    ولی اشک شوق هم خوبه
    اما چرا اشک شوق؟
    قیصر واقعا قیصره شعر معاصر ایرانه
    منم درحال حاضر با هیچ شاعری مقایسه اش نمی کنم
    حرف دلم رو انگار قیصر می دونه
    سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
    آهسته می تراود از این غم ترانه ای
    باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
    دارم هوای گریه خدایا بهانه ای!

    راستش بگم
    منم یادم نبود الان گشتم پیداش کردم
    نمی دونم چه جوری بگم که قشنگه
    خوشبحالتون
    که با نم نم بارون حالتون هم داره عوض میشه
    اسمون شهر ما فعلا دلش نگرفته تا بزنه زیر گریه
    یا خیلی مغروره که دوست نداره گریه کنه
    خواهش می کنم
    خب امیر احمد به داییش برده دیگه:razz::biggrin:
    الان می گی چقدر خود شیفته اس
    راستی ببخشید یادم رفت .......سلام
    سلام
    به بچه ها همون دوستان می گم امیر احمد شبیه منه مسغره ام می کنن
    راست می گی باید اسفند بکنم نه از چشم ززخم بخاطر اینکه همش سر ما میخوره
    اهنگ طلا اندی بود
    شما خیلی خوبید که میخرید البومشو
    منم اره از وقتی میرم باشگاه خوابم بهتر شده
    شما هم در پناه خدا باشید
    شاد باشید و سر حال
    ابجی کجایی که دارم اهنگ های علیرضا قربانی گوش میدم
    البوم رسوای زمانه
    یکی از ترک هاش خیلی باحاله اسم تر کش راز دل حتما دانلودش کن .ولی قول بده وقتی گوش میدی گریه نکنی یوقت. من اصلا دوست ندارم باعث گریه باشم. اگر اینجوری باشه از این به بعد ادرس اهنگ اندی میفرستم که قاه قاه بخندی.:biggrin: امروز تو باشگاه مدیر باشگاه اهنگ اندی گذاشته بود فک کن با اهنگ اندی دمبل و هالتر بزنی با پسر خاله کلی خندیدیم . و اصلا هم حرکات موزون از خودمون در نیاوردیم:razz:
    قسمتی از اهنگ
    دل دیوانه ی من به غیر از محبت گناهی ندارد ، خدا داند
    شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی ، پناهی ندارد ، خدا داند
    منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
    به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند
    غزل پنجره
    یک کلبه ی خراب و کمی پنجره

    یک ذره آفتاب و کمی پنجره



    ای کاش جای این همه دیوار و سنگ

    آیینه بود و آب و کمی پنجره



    در این سیاه چال سراسر سوال

    چشم و دلی مجاب و کمی پنجره



    بویی ز نان و گل به همه می رسید

    با برگی از کتاب و کمی پنجره



    موسیقی سکوت شب و بوی سیب

    یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره
    مرغ چون از زمین پرد، گرچه به آسمان نرسد...

    این قدر باشد که از دام دور باشد!!!

    (مولانا)
    ------------------------
    واقعاً خیلی جمله ی به فکر فروبرانه ایه!!! فکر کنم کلّ سال پیش دانشگاهی داشتم به این جمله ی کتاب ادبیاتمون فکر می کردم که وقت نکردم انتگرال یاد بگیرم!!:D
    سلام خواهر
    راستی
    چرا؟
    ببین....
    احوالات خوبه
    ایام به کامه
    مخش هاتونو می نویسید


    مهشید خانومیه واسه خودشا!! نه؟! میخوام بگیرمش به کنیزیِ کیارشم!! ایشالا که پسندش کنه پسرم!!
    ---------------------------
    راستی چرا عاشقمی؟؟؟!!:surprised:
    آموخته ام اگر کسی مرا یاد نکرد،من او را یاد کنم.شاید او تنها تر از من باشد.

    سمن بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند
    به فتراک جفا دل​ها چو بربندند، بربندند
    ز زلف عنبرین جان​ها چو بگشایند، بفشانند
    به عمری یک نفس با ما چو بنشینند، برخیزند
    نهال شوق در خاطر چو برخیزند، بنشانند
    سرشک گوشه گیران را چو دریابند، دُر یابند
    رخ مهر از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند
    ز چشمم لعل رمانی چو می​خندند، می​بارند
    ز رویم راز پنهانی چو می​بینند، می​خوانند
    دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
    ز فکر آنان که در تدبیر درمانند، در مانند
    چو منصور از مراد آنان که بردارند، بر دارند
    بدین درگاه حافظ را چو می​خوانند، می​رانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند، ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند، درمانند
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا