م
پسندها
412

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • باشه... پیشنهاد خوبیه! می گم بچه ها سکانس آخرو تو فیلمنومچه(!) عوض کنن!

    نع! اون تیکه ی آهنگ زدن و آواز خوندن و... گره میندازه تو فیلمنامه! چون ما گفته بودیم که هیچکی ازت خبر نداره! اینجوری که سربازا ازت خبر دارن!:cool:

    من مورد لعنت ننه م قرار گرفتم... میرم دلنشین. :gol:
    قلبتم مث دوتا چشم سیاته/ ظلمِ عالم تویِ اون برق نگاته!

    آخه ظالم! زیرِ پاتم یه نگا کن/ تا ببینی چه دلایی زیرِ پاته!

    :heart:
    یادم رفت بگم: آقا میاد لحظه ی شهادت دست میکشه رو سرمون... این حتماً باید باشه تو اون سکانس! نباشه، صفا نداره!
    آها! تو تیتراژم یادمون باشه از خانواده ی رجبی حتماً تشکر کنیم!
    :w15:

    بعد میریم میبینیم تو داشتی ال سی دی لپ تاپ سربازارو تمیز می کردی از صب... من میام تورو به آغوش می کشم و می گم... دمت گرم خیلی مردی! که یه دفه یه تیرِ 10-12 شعبه از دور میاد و من و تو رو میدوزه به هم! دوربین یه کلوز آپ از من و تو میگیره... تو از گوشه ی لبت خون میچیکه... من می گم:"حرمله های تاریخ تیرهایشان خطا نمیرود"!

    بعد آهنگ ولایت عشق پخش میشه: "بنگر که..."
    به من و محیا و دلی و مهشید "تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی میخوره". کاش بازم بذارن... من یکی از این سیاسی میاسیارم بردارم عمومیام تِمامه!
    من و تو رو به خاطر روحیه دهی به سربازانِ آقا هم که شده، یه جوری میچپونن تو سپاه! :D
    ببند دهنو بابا! :razz:
    ان شاء الله باشیم... البته من یکی ترجیح میدم_ اگه تو سپاه حق نیستم_ حداقل تو سپاه باطل باشم. نه اینکه عین مش پتیتو برم تخمه بخرم و بشینم مبارزات حق و باطل رو به صورت liveتماشا کنم!
    آقا! نمیشه پولشو بدی بهم، برم یاد بگیرم، من واست بزنم؟! :D

    مزاج کردم... یاد بگیر... تو بزن، منم میخونم : "تا کـــــــــــــــــــــی جفا کشم ز تو؟! ای بی وفا برو!"

    فدای اون دل مهربونت.
    تو هم یه چیزیت بشه(زبونم لال... کلیه هام آبکش!) من به خودم کیک زرد وصل می کنم، یه شمع روش وصل می کنم میرم هوا!!

    بی خیال این حرفا بابا... ما اصحاب آخرالزمانیِ امام زمانیم! :eek:
    ویلون! ولی عرضه شو ندارم... 3تار/تار هم دوس میدارم! ولی تو بشکن بیشتر از همه استعداد دارم!
    چجوری گفتم مگه؟! :eek:

    اعضاتو نگهدار واسه خودت باو! من خودم یه دست زاپاس دارم!
    پیغومامونو زنده کردی... چقدر چرت و پرت گفته بودیم!! :D

    من که هروقت حوصله م سر میره، می شینم مشاهده ی گفتگو رو می زنم و حرفای خودمو با تو و محیارو می خونم، میخندم!!
    عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم دیوونه!!!! عکسشو... :biggrin:
    منم می رم اون عکسی که نشستم رو منبر تو مسجد جامع یزدو میذارم اینجا!!! :biggrin:
    --------------
    یادِ پیغومایِ تابستون بخیر... یاد علی اکبر هاشمی... یاد آقا حقیقی مجازی... یاد پشت در گذاشته شدن من توسط بابام... یاد دراز کشیدن رو صندلی خالیای مترو حرم به تجریش... یاد نیم ساعت دیگه امام!! یاد من که من نبودم، بهادر بودم!

    آخی...
    برو عزیزم ...
    مهشید جان این پیامتو پاک کن آبجی ...
    یه نمه خودتو کنترل کن ، در و پیکر پروفتم که بازه ...
    این جا ملت رفت و آمد دارن خو ...
    برو بابای
    نه باو اختیار دارین ، کوچیکتونیم ...
    اسمتو نوشتی واسم؟ چجوری ادد کنم اونوخ؟:D
    حدود 1 سال !
    پیر شدیم رف!
    خو آیدیتو بده عزیزم ...
    من بالاخره آبجی بزرگم یا خالتم یا داداش نوید ندا ؟
    دچار بحران شخصیتی شدم:|
    مرسی خانومی ...
    عاقا الان دیدم ازت بزرگترم ، حس پیری بهم دست داد :دی
    آره ولی خیلی وقته نرفتم ، هر وقت راه افتاد بهت میدم ولی اگه آیدیمو بخوای هم اکنون میدمت ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا