فروغ فرخزاد به خواندن این شعر جواب رندانه و زیبایی به این شعر با شعر و سبک و سیاق خودش داد که قابل تامل و دوست داشتنی است .این شعر فروغ است :
من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
و در نهایت این دو شعر روح زیبا و سرشار از صفای این دو شاعر درگذشته و نازنین را کمی تا قسمتی برایمان آشکار می کند . خانه مهرشان آباد و برقرار بادا تا ابد تا همیشه ....