می دانی
>یک وقت هایی باید
>روی یک تکه کاغذ بنویسی
>تـعطیــل است
>و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
>باید به خودت استراحت بدهی
>دراز بکشی
>دست هایت را زیر سرت بگذاری
>به آسمان خیره شوی
>و بی خیال ســوت بزنی
>در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
>پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
>آن وقت با خودت بگویـی
>بگذار منتـظـر بمانند !!!*