م
پسندها
1,100

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خوب من هم به بهانه نامزد بازی بیرون میریم دیگه

    گولش زدم میگم میخوام بگیرمت

    ای شکست

    ای روحیه

    ای .....
    خشن باز دست به ساتور شدی که

    خودتون حسابی نامزد بازیتون رو کردیید حالا نوبت من که شد ...........................................
    جیگری از خودته خواهر .....من برم صوبونه بخورم بیام
    چیه زمانی که با دوست ÷سرت میرفتی بیرون باید فکر اینجا بودی

    زمانی بابا رو شب تا صبح خونه تنها میزاشتی باید...........
    حاج خانم من برم دیگه
    تا ساعت و دیداری دیگر خدا یار و نگه دارت باشه و ذرات کیهانی در راستای ارزوهات حرکت کنند.
    میرددبدلونم= رد و بدل میکنم
    میچچتلنودی= یعنی چت میکردی(البته منظورم تو ÷روفایلای اینجاست)
    واللا اون ورزش هم یه توفیق اجباری شده اخه یه واحد درسیه فقط همین و بس..
    نه بابا حاجی ها فقط مبارزه میکنند نه چت
    حاجی ها مثل بخار رو شیشه کلبه تنهایی, فرارند و تاثیر پذیر میشه روشون هر نقشی بست
    سلام صبح بخیر..
    امروز دارم میرم ورزش.. بابا دیروز پیام دادی و فرار کردی چرا اخه!!!
    کارم از فلفل گذشته خدا هیشکی رو به دو چیز معتاد نکنه..
    راستی !!اها داشتی از دانشگاه میچتلنودی ؟
    خوبم اول صبحه و ادم ناخوداگاه خوبه..مواظب خودت باش.. اینروزا معلوم نیست باد سرد از کدوم ور میاد ..
    ملینا جونمهمه میجن آواتارم زشته(به این واضحی نه ولی در لفافه همینو میجن)واقعا زشته؟!خو من ازش خوشم اومد خوب[IMG]
    سیلاااااااااااااااااااااااااام ملینا جی جی

    سلام.. گفتم اول عکس رو ببینی که از دیدنم مایوس نشی..
    سلام
    خوبم ولی نه خوب خوب
    خوشی تابعی از خوبیه
    سلامتیم با سیگار داره تهدید میشه ولی میشه گفت خوبم
    الان دارم با تو پیغام میردبدلونم
    ..---------
    خودت چرا نیستی.. پسر ایرانی اومد دید نیستی با من هم حرف نزد و دپرسانه رفت..


    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    .

    .

    .

    خدايا اما به‌ ما برگردان، آن‌ معجون‌ تلخ، آن‌ اكسير مقدس، آن‌ صبر قشنگ‌ را ...
    طعمش‌ تلخ‌ بود. تلخي‌اش‌ را دوست‌ نداشتيم...نمي‌دانستيم‌ كه‌ دواست. دواي‌ تلخ‌ترين‌ دردها...نمي‌دانستيم‌ معجون‌ است! معجونِ‌ انسان‌ شدن...گمش‌ كرديم. شيطان‌ از دستمان‌ دزديد! بي‌طاقت‌ شديم‌ و ناآرام. دهانمان‌ بوي‌ شكايت‌ گرفت‌ و گلايه...‌

    و تازه‌ فهميديم‌ نام‌ آن‌ اكسير مقدس، نام‌ آنچه‌ از دستش‌ داديم، «صبر» بود...

    ديگر عزم‌ آهني‌ و طاقت‌ فولادي‌ نداريم، ديگر پاي‌ ماندن‌ و شانه‌ سنگي‌ نداريم. انگار ما را از شيشه‌ و مه‌ ساخته‌اند. براي‌ شكستن‌مان‌ توفان‌ لازم‌ نيست. ما با هر نسيمي‌ هزار تكه‌ مي‌شويم. ترك‌ مي‌خوريم. مي‌افتيم، مي‌شكنيم، مي‌ريزيم‌ و شيطان‌ همين‌ را مي‌خواست!

    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    از اينجا تا تو هزار راه‌ فاصله‌ است. ما اما چقدر بي‌حوصله‌ايم. ما پيش‌ از آنكه‌ راه‌ بيفتيم، خسته‌ايم. از ناهموار مي‌ترسيم، از پست‌ و بلند مي‌هراسيم، از هر چه‌ ناموافق‌ مي‌گريزيم...
    شانه‌هايمان‌ درد مي‌كند، اندوه‌هاي‌ كوچكمان‌ را نمي‌توانيم‌ بر دوش‌ كشيم،ما زير هر غصه‌اي‌ آوار مي‌شويم، توي‌ سينه‌ ما جا براي‌ هيچ‌ غمي‌ نيست...
    درود بر گلادیاتور موااااااااااا

    فکر کنم زیر سرش بلد شده که هی میره گم و گور میشه

    انقدر ول کردی رفتی این و اون ور تا این طوری شد
    ملینا ملینااااااااا ملینااااااااااااااااا خیلی خوبی عزیزم:heart:
    سلاااااااااااااام ملينااااااااااااا جووووووووووووووووووووون مرسي كه فكر مني نگران نباش من به اين راحتي ها سكته نمي كنم قبلا امتحانمو پس دادم !!!!!!!!!!!!!!!!
    سلام عمویی
    اینجوری میخوای هوای عموتو داشته باشی؟؟؟
    دارم اینجا جزغاله میشم اونوقت تو میخوای منو بکشی
    باشه عمویی
    قربونت
    سلام بابا از صبح تو بدبختی کلاسم هستم..
    الان اومدم.. بعشم اره اون تایپیک از بس که با هم نشستیم و سیاسی حرف زدیم بسته شد دیگه..
    خدا به صاحبان این سایت عمر با عزت و زندگی پر قدرت بده تا همیشه تواناییه بستن بیشتر رو داشته باشند.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا