م
پسندها
1,100

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ,وای این عکس منو یاد بچگیای دختر همسایمون انداخت
    راستی چقد برو بچ برات عکسای قشنگ میفرستن
    حسودیم شد
    و چشمانت،راز آتش است
    و عشقت،پیروزی آدمی است
    هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد

    و آغوشت
    اندک جایی برای زیستن
    اندک جایی برای مردن
    و گریز از شهر
    که با هزار انگشت
    به وقاحت
    پاکی آسمان را متهم میکند!

    کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
    و انسان با نخستین درد
    در من زندانی ستمگری بود
    که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
    من با نخستین نگاه تو آغاز شدم..

    دستانت آشتی است
    و دوستانی که یاری میدهند
    تا دشمنی،از یاد برده شود
    و سپیده دم
    با دستهایت بیدار میشود....


    سلام عزيزم،خوبي ملينا خانمم،فدات بشم،دلم تنگ برات خيلي...
    سربازي بودم عزيز دلم.ببخشيد بدون خداحافظي رفتم،يهويي رفتم.
    ملينا دوست دارم...:heart::heart:
    " حميد مصدق خرداد 1343"


    *تو به من خنديدي و نمي دانستي
    من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
    باغبان از پي من تند دويد
    سيب را دست تو ديد
    غضب آلود به من كرد نگاه
    سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
    و تو رفتي و هنوز،
    سالهاست كه در گوش من آرام آرام
    خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
    و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
    كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت


    " جواب زيباي فروغ فرخ زاد به حميد مصدق"

    من به تو خنديدم
    چون كه مي دانستم
    تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي
    پدرم از پي تو تند دويد
    و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
    پدر پير من است
    من به تو خنديدم
    تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
    بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و
    سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
    دل من گفت: برو
    چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...
    و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
    حيرت و بغض تو تكرار كنان
    مي دهد آزارم
    و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
    كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت
    آآآآآآآرهه عزیز دلم..
    من هم خوووبم قبوونت برم

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا