عرفه آمد و من باز، مصفا نشدم.
حاجی معتکف یوسف زهرا (س) نشدم.
عرفات دل من ، بوی محرم دارد چه کنم ،
زائر آن تربت سقا نشدم؟
من چه دانم چه به روز دل ارباب گذشت
من که بی لشکر و بی یاور و تنها نشدم.
من شنیدم که روی سینه او بنشستند
من لگدکوب سم مرکب اعدا نشدم.
من شنیدم غم او،وای به آنکه دیده
لحظه ای مثل دل زینب کبری (س) نشدم.
من کجا مثل حسین (ع)، داغ برادر دیدم ؟
مثل او بر سر نعش قمـرم، تا نشدم.
من از آن روز که از چشم شما افتادم
دست و پاها زدم، افسوس دگر پا نشدم.