محمد ساوه
پسندها
5,901

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • واقعا نمیدونم چی بگم. اینجا هم برای خودش داستانایی داره
    تو از كدوم قصه اي كه خواستنت عادته
    نبودنت فاجعه بودنت امنيته
    تو از كدوم سرزمين تو از كدوم هوايي
    كه از قبيله ي من يه آسمون جدايي
    اهل هرجا كه باشي قاصد شكفتني
    توي بهت و دغدغه ناجي قلب مني
    پاكي آبي يا ابر نه خدايا شبنمي
    قد آغوش مني نه زيادي نه كمي
    منو با خودت ببر اي تو تكيه گاه من
    خوبه مثل تن تو باتو همسفر شدن
    منو با خودت ببر من به رفتن قانعم
    خواستني هرچي كه هست تو بخواي من قانعم
    اي بوي تو گرفته تن پوش كهنه ي من
    چه خوبه با تو رفتن رفتن هميشه رفتن
    چه خوبه مثل سايه همسفر تو بودن
    هم قدم جاده ها تن به سفر سپردن
    چي مي شد شعر سفر بيت آخري نداشت
    عمر كوچ من و تو دم واپسين نداشت
    آخر شعر سفر آخر عمر منه
    لحظه ي مردن من لحظه ي رسيدنه
    من نباشم کی تو رویا موهاتو ناز می کنه
    کی با بالای شکسته با تو پرواز می کنه
    راست بگو منکه نباشم اخمای پیشونیتو
    کی میاددونه دونه با حوصله باز می کنه
    من نباشم کی میاد ناز نگاتو می خره
    کی میاد دنبال تو تو رو تا خورشید ببره
    کی میگه حق تا همیشه با توهه
    واسه ی خاطر تو کی میره پشت پنجره
    من اگه نباشم کی واسه همیشه تو رو می پرسته
    کی برات می میره کی نمیشه خسته
    کی تو رو می ذاره روی دو تا چشماش
    کی اگه نباشی میگیره نفس هاش
    من نباشم کی تحمل می کنه کار تو رو
    با رقیب رفتن و اذیتا و آزار تو رو
    تو خودت داور میدون شو بگو
    کیه که جواب نده تلخی رفتار تو رو
    من نباشم کی برات قصه میگه تا بخوابی
    کی میاد سراغ رویات تو شبای مهتابی
    کی بیداره تا تو خوابت ببره
    کی قایم میشه توی ابرا که راحت بتابی
    به من نگاه کن واسه یه لحظه
    نگات به صد تا آسمون می ارزه
    من از خدامه که بکشم نازتو
    تا بشنوم یه لحظه آوازتو

    من از خدامه پیش تو بمونم
    جواب حرفاتو خودم بخونم
    من از خدامه بمونم دیوونت
    سر بذارم رو شهر امن شونت

    من از خدامه بمونی کنارم
    من که بجز تو کسی و ندارم
    من از خدامه که نباشه دوری
    فقط دلم میخواد بگی چجوری

    من از خدامه که یه روز دعامون
    بره تو آسمون پیش خدامون
    به عشق اونکه بعد اونهمه درد
    خدا یه بار نگاهیم به ما کرد
    آبجیم رفت مهمونی.
    سلامتی دایی. اره این 4 واحد پروژه مونده
    عشق به شكل پرواز پرنده است
    عشق خواب یه آهوی رمنده است
    من زائری تشنه زیر باران
    عشق چشمه آبی اما كشنده است
    من می‌میرم از این آب مسموم
    اما اونكه مرده از عشق تا قیامت هرلحظه زنده است
    من می‌میرم از این آب مسموم
    مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است

    تو كه معنای عشقی به من معنا بده ای یار
    دروغ این صدا را به گور قصه‌ها بسپار
    صدا كن اسمم رو از عمق شب از نَـقب دیوار
    برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
    منم من بذر فریاد خاك خوب سرزمینم باش
    طلوع صادق عصیان من بیداریم باش

    عشق گذشتن از مرز وجوده
    مرگ آغاز راه قصه بوده
    من راهی شدم نگو كه زوده
    اون كسی كه سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
    من راهی شدم نگو كه زوده
    اما اونكه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده
    تنهام دیگه دایی. مامان و ابجیم صبح بودن رفتند. باید به تنهایی عادت کرد
    چندتا عکس یادگاری

    با یه بغضو چندتا نامه

    چندتا آهنگ قدیمی
    که همه دلخوشیامه


    آینه ای که رو به رومه
    غرق تو بهت یه تصویر
    بارونای پشت شیشه
    من و تنهایی و تقدیر

    دست من نیست نفسم
    از عطر تو کلافه می شه
    لحظه ای که حسی از تو
    به دلم اضافه می شه


    باور نمی شه اما
    این تویی که داره می ره
    خیره می مونم به چشمات
    حتی گریه ام نمی گیره


    چشای مونده به راهو
    شب تنهایی و ماهو
    یه دل بی سرپناهو
    من و خونه


    ساعت های غرق خوابو
    این منه بی تو خرابو
    یادت هرگز نمی مونه
    نمی مونه نمی مونه
    رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
    تو اگر دستت به آسمانش رسید
    چند تکه ابر نقاشی کن
    تا دل من به ابرها خوش باشد...
    خیلی ببخشید
    الانم باید برم
    مهمون دارم
    خدانگهدار;)
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا