فانوس تنهایی
پسندها
8,914

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مرسي بابت تعريفت ولي جدي گفتم خيلي خيلي قشنگ بود.دفعه اول كه شنيدمش گريه م گرفت.ياد كسي افتادم.امشبم ...
    برا من حسرت اینه که حسین رفت تا مردم از ظاهر گرایی و ظاهر بینی نجات بده تا اسلام زنده بمونه اما هنوز مردم دست به گریبان ظاهرن
    فعلا درکی از کربلا ندارم...دوست دارم به درک حادثه نرسم به درک هدف برسم..ما همه درگیر فرآیند شدیم از نتیجه عقب افتادیم..
    چرا شنیدم..اما الان دوست داشتم بیشتر شبم پر از خواب میشد اما منم دلم گرفته بود نشد!!!
    آهان!!خب بگو!!می خوای من رو سکته بدی زیر کرسی شهیدت نکنم؟
    خب پس وقت داری!!منم 5 شنبه دفاع!!خوبه!!من دیگه وقت ندارم برای تو استرس داشته باشم!!چون خودم از استرس مرده م !!چی داری؟
    چطوری مطوری اوستا
    به به
    میبینم که به تالار کامپیوتر جلا دادی
    دمت گرم
    خوب شد تنهایی این شکلک ها رو بهت دادم ها وگرنه چه جوری حس درونیت رو بیان می کردی؟هان؟
    خب برو از الان بشین بعدی رو بخون؟بعدی کی می باشه؟
    عیبی نداره اصلا ریاضی رو اکثرا میفتن!!تا نمرهه ا هم نیومده ناامید نباش!!اگر هم اومد تا قطعی نشده برو با استاد صحبت کن نمره بگیر!
    خوشحالم کردی...تنهایی جان:w27:
    ایشالا موفق باشی تو امتحانات....و تو همه زندگیت....
    برو بخواب....
    شبت بخیر
    جدی میگی؟
    هنوز درست حسابی نرفتم تالارمونو ببینم:redface:
    خیلی تو این مدت همتون تو زحمت افتادین پس....:w27:
    حتما میام....
    اوه....
    عجب امتحانی؟...از امتحان ریاضی همیشه بدم میاد:w29:....
    نه بابا مطمئن باش خوب دادی....نگران نباش
    سلااااااااااااااام:redface:

    خوبی؟؟؟
    ممنون خوبم....:w27:
    کم سعادتیمه دیگه.....:w29:
    امتحان داشتم دوتا پشت هم درگیر اونا بودم.....:w09:
    امروز به خودم استراحت دادم:w05:


    تو چیکارا میکنی؟..
    بهشت و جهنم
    روزي يك مرد روحاني با خداوند مكالمه اي داشت (( خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شكلي هستند ؟ ))
    خداوند او را به سمت دو در هدايت كرد و يكي از آن ها را باز كرد
    مرد نگاهي يه داخل انداخت ، درست در وسط اتاق يك ميز گرد بزرگ وجود داشت كه وري آن يك ظرف خورش بود ، كه انقدر بوي خوبي داشت كه دهانش آب افتاد ، افرادي كه دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند ، به نظر قحطي زده مي آمدند ، آن ها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند كه اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر كدام از آن ها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمايند ، اما از آن جايي كه اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود ، نمي توانستند دستشان را بر گردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند .
    مرد روحاني با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آن ها غمگين شد ،
    خداوند گفت : تو جهنم را ديدي ، حال نوبت بهشت است ،
    آن ها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز كرد ، آن جا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود ، يك ميز گرد با يك ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز ، آن ها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند ، ولي به اندازه كافي قوي و چاق بوده ، مي گفتند و مي خنديدند ،
    مرد روحاني گفت : خداوندا نمي فهمم !؟
    خداوند پاسخ داد : ساده است ، فقط احتياج به يك مهارت دارد ، مي بيني ؟ اين ها ياد گرفته اند كه به يك ديگر غذا بدهند ، در حالي كه آدم هاي طمع كار اتاق قبل تنها به خودشان فكر مي كنند !
    هنگامي كه موسي فوت مي كرد ، به شما مي انديشيد ،
    هنگامي كه عيسي مصلوب مي شد ، به شما فكر مي كرد ،
    هنگامي كه محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد
    گواه اين امر كلماتي است كه آن ها در دم آخر بر زبان آورده اند ،
    اين كلمات ازاعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي كنند كه يكديگر را دوست داشته باشيم ، به همنوع خود مهرباني نماييد ، كه همسايه ي خود را دوست بداريد ، زيرا كه هيچ كس به تنهايي وارد بهشت ( ملكوت الهي ) نخواهد شد .


    يا حق
    چه ساعتی امتحان داری؟؟من تا اون ساعت بخوابم!!اصلا حال استرس داشتن رو ندارم!!بگو تا چه ساعنی بخوابم؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا