گنجشک ناز و زیبا
که می پری اون بالا
بال و پرت به رنگ خاک
دلت مهربون و پاک
به من بگو وقتی که پر کشیدی
بابام رو تو ندیدی
- دیدمش از اینجا رفت
اون بالا بالاها رفت
پیش ستاره ها رفت
یواش و بی صدا رفت
- ستاره آی ستاره
پولک ابر پاره
خاموشی یا می تابی؟
بیداری یا که خوابی؟
به من بگو وقتی که خواب نبودی
بابام رو تو ندیدی
- دیدمش از اینجا رفت
اون بالا بالاها رفت
از اون طرف از اون راه
رفته به خونه ماه
- ماه سفید تنها
که هستی پشت ابرا
نقره نشون کهکشون
چراغ سقف آسمون
به من بگو وقتی که نور پاشیدی
بابام رو تو ندیدی
- همین جا پیش من بود
نموند و رفت زود زود
اون بالا بالاها رفت
بابات پیش خدا رفت
- خدا که مهربونه
پیش بابام می مونه
گریه نمی کنم من
که شاد نباشه دشمن
دل و جان را در این حضرت بپالا
چو صافی شد رود صافی به بالا
اگر خواهی که ز آب صاف نوشی
لب خود را به هر دردی میالا
از این سیلاب درد او پاک ماند
که جانبازست و چست و بیمبالا
نپرد عقل جزوی زین عقیله
چو نبود عقل کل بر جزو لالا
نلرزد دست وقت زر شمردن
چو بازرگان بداند قدر کالا
چه گرگینست وگر خارست این حرص
کسی خود را بر این گرگین ممالا
چو شد ناسور بر گرگین چنین گر
طلی سازش به ذکر حق تعالا
اگر خواهی که این در باز گردد
سوی این در روان و بیملال آ
رها کن صدر و ناموس و تکبر
میان جان بجو صدر معلا
کلاه رفعت و تاج سلیمان
به هر کل کی رسد حاشا و کلا
خمش کردم سخن کوتاه خوشتر
که این ساعت نمیگنجد علالا
جواب آن غزل که گفت شاعر
بقایی شاء لیس هم ارتحالا