شعر باران من اینجا گم شد
آه جای تر او خالی ماند
شعر باران من آن اوج عزیز
که غم غربت من ویران کرد
شعر باران من ای شعر دلم
تا تو رفتی دل من پر زده است
لیک این صفحه سیاهست بی تو
مینگارم درآن
من کنون ،تا غم نیستنت حس نشود
قصه کوتاه کردم
باز باران بارید
از دو چشم خیسم،نیک یا بد
چه تفاوت دارد
ددم