دنیای ما چون بازیِ تاب است
وقتی به اوج میرسیم یادمان میرود که چگونه رسیدیم
دلمان تنگ میشود
بر میگردیم
تا او را ببینیم
اما دریغ وقتی دیدیمش
دلمان برای اوج تنگ میشود
عجب دنیایی است
همه اش دلتنگی است
فکر کنم راه درستی باشه...ازش دورش کن
یه نصیحت از ابجی کوچیکت تا جایی که میتونی هیچ وابستگی جدیدی تو دنیا بری خودت ایجاد نکن.....اونایی که هستن برای مشغولیت و نگرانی و دغدغه یه عمر ادم کافیند..
ببخشید جسارت کردما!
سلام عزیزم.....
ممنونم.نه سخته دوری ازش.ولی از وقتی اومده بدتر شدم.جالش خیلی خرابه فروغ.اصلاً هیچ کاری نمیکنه.نه چیزی میخوره،نه کاری میکنه،نه بازی میکنه،نه ......هیچی.هیچ کاری نمیکنه.فقط نشسته یه گوشه . به یه جا خیره میشه.
دکتر میگه افسرده شده احتمالاً.
نمیدونم چیکار کنم.
از شنبه هم میرم سر کار .خونه هم که نمیتونم تنها بذارمش........
حالشم که الان بده.....
پاک گیج شدم......
سلام عزیزم. خوبی؟
می دونم عزیزم چی میگی. بهت حق میدم بابایی.
نه گلم نمی زننش. دلشون نمیاد. مطمئن باش.
حق داری بابا. حق داری.
آخِی! نازی!
می دونم بابایی. عادت می کنی.
سلام دخترم. خوبی بابا؟
اگه فرصت شد حتما میرم بابایی. تو که هیچ وقت بابات و نمیبری!! خودت میری بعدا به بابت میگی تو هم برو!!
ما که قبلا راجع بهش صحبت کردیم عزیزم. شاید رفتن هانی به صلاح باشه. پس غصه نخور.
آخِیی! نازی! بهش فکر نکن بابا جون.
زیاد هم بهش شکلات نده، چشماش مریض میشه نوه م.