مامانم جراحی کرده بعد خانواده پدری ما ماشالا یه قبیلن
بعد عمل گفتیم ملاقات ممنوع! هیشکی نیومد
سر یه سری مشکلات جواب هیشکدومم ندادم
امروز از صف نونوایی با مامانم برمیگشتیم عمومو دیدم سوار ماشین!!!!
به رو خودم نیاوردم رد شدم بوق زد و کلی داد که من برگردم محل ندادم
به مامانمم گفتم حق نداری بری خونه تا بره
داشتیم خیابونمونو میرفتیم تو سر چهارراه پیاده شد هی اسممو داد زد منم مامانمو گرفتم ریلکس در رفتم

دو دور محلو گشتیم دیگه مامانم نا نداشت مجبور شدیم برگردیم ولی دیگه رفته بود
خیلی بهم مزه داد جات خالی!