پسر دانشجو از استاد پرسيد:
توي کتاب نوشته بود :کليهٔ انسانها توانايي عشق ورزيدن به هم را دارند.
استاد: خوب آره، درسته
پسر ميگه: پس چرا کليه هاي من اين توانايي رو ندارن ؟؟
.
.
.
.
.
يااااارااااان چه غريبااااااانه رفتند از اين خاااااااانه...
وعدهٔ ما فردا ۹ صبح مراسم تشييع پيکر استاد از جلوي درب دانشگاه ...
آخه امروز کله صب ساعت "8" نذاشتن من بخابم..خخخخخخ
واسه همین خاب بعد از ظهرم سنگین شد اونم بعد از یه ناهار سنگینو یه کاسه ماست محلی جای دوغ خالی بود...خخخخخخخخخ
هوا هم که بهاریو خون غلیظو ابرای تو آسمونو...خخخخخ
امروز ساعت 2 بعد از ظهر خابیدم تا 7.5 غروب... به طرزی خابم سنگین بود که نفهمیدم کی از تخت اومدم پایین و خیلی شیک و مجلسی رو زمین خابیدم..ساعتو تو خاب نگاه میکردم نمیدونستم روزه شبه صبحه!!! خخخخخ اولش گفتم شاید از تخت افتادم ..هر چی فکر کردم دیدم نع جام خیلی شیکه!! خخخخ آخرشم دلیلشو پیدا نکردم
بعضیام پای عشقشون میمونن تا اخرین نفس. حتی اگه تنهاشون بذارن...
عشقو باید تجربه کنی خیلی با دوست داشتن فرق داره.
اوناییکه همو تنها میذارن حتما عاشق نیستن یا شرایط ...