**زهره**
پسندها
3,937

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خداوندا، به تو امیدوارم و به تو توکل کرده ام.به من جرأت بده تا قدرتمند شوم. می دانمکـه بـرای رو بـه رو شـدن بـا دغـدغـه هـــای زنـدگـی ام نـیاز بـه قـدرت و جرأت دارم و ازطـریق قـدرت تـو می توانم نرم تر از فرشته و قدرتمند تر از شیر باشم . . .
    حسین بیشترازآب تشنه لبیک بود، افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش رانشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.دکترعلی شریعتی
    زهره جان شرمنده من باید دیگه کم کم رفع زحمت کنم
    فعلا شبه خوبی داشته باشی
    راستش من دانشگاه ازاد جامع شوشتر میخونم چون قراره دانشگاه سال دیگه بین اللمللی بشه به همین خاطر خیلی دارن سختگیری میکنن
    زهره جان شرمنده من یه کار دارم باید برم اگر نتونستم برگردم شرمنده ایشالله بعدا در موردش حرف میزنیم
    فعلا شبت بخیر تا بعد
    الهی امین
    این ترم سمینار گرفتم ولی هنوز حتی موضوعشم انتخاب نکردم منتظرم ببینم پروپزال تایید بشه موضوع سمینار و بر اساس اون انتخاب کنم
    شما چی ارایه دادی؟
    اره به خدا همینجور هاج و واج موندم همون یه موضوع رو هم با هزار بدبختی و در بهدری انتخاب کردم
    رشته ما انتخاب عنوان خیلی سخت شده به خدا حالا شما تو رشته تون دستتون خیلی باز تره ولی ما همش باید سازه ای باشه
    گفتم واسم دعا کنید ها شما ادمه خوبی هستی نکردی
    چه خبر با پایان نامه
    هفته قبل پروپزالمو رد کردن
    دوباره از اول باید شروع کنم افتادم کلاس اول
    سلام زهره خانم دستت درد نکنه
    امیدوارم ماه محرمی هر چی از خدا میخوای مستجاب بشه
    یا حق
    به دل گفتم که از عمرت چه حاصل‌؟
    فغــــان کرد و بگفــتا مهر باطل
    به ديده گفتم از دنيـا چه ديـدي‌؟
    كه گفت‌: زشتي و نيرنگ و پليـدي
    و حـال از مـا گذشت اما جمـاعت
    شويد اسطوره‌ي عشــق و نجابت
    كه وقتي سر بیاید فصــل عمرت
    به پايين ســر نباشد از خجالــت
    سلام ممنونم
    خبری نیست
    غیر از تنهایی و یه دلتنگیه خاص که بعضی وقتها همدم آدم میشه
    البته دلتنگیه شیرین چون خاطراتمون زنده میشه
    شما چه خبر ؟؟
    چه میکنید ؟
    سلام خوبین ؟؟
    ممنونم که به من سر زدین
    انشاالله که همیشه موفق و پیروز باشین
    خیلی خوشحال شدم دوست خوبم
    به امید دیدار
    ان قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
    بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
    سردمهری بین که کس بر آتشم آبی نزد
    گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم
    سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع
    لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم
    همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب
    سوختم در پیش مه رویان و بیجا سوختم
    سوختم از آتش دل در میان موج اشک
    شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم
    شمع و گل هم هر کدام از شعله‌ای در آتشند
    در میان پاکبازان من نه تنها سوختم
    جان پاک من رهی خورشید عالمتاب بود
    رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا