"زهرا"
پسندها
1,187

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دیونه تو خدا رو داری .کسی که خدا رو داره که با حرف ادم جماعت ناراحت نمی شه .تو دلت به خدا قرصه . همین کافیه . مثل اینکه امضا تو فراموش کردی .
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
    از تو برام خاطره موند .از من یه دیوونگی .این حق من بوده از تموم این زندگی.

    (متن آهنگ درد احسان خواجه امیری،برای تو گذاشتمش .زهرا من همه چی رو می دونم.کارسختی نبود از نوشته هات می شد فهمید .میدونم برادری داری که دوستش داری . درکت می کنم .و امیدوارم حرفیکه اخرین بار بهم زدی و رفتی واقعیت نداشته باشه .به هر دلیلی تو نباید بری .شنیدی چی گفتم .به هر دلیلی .من منتظرت می مونم تا ابد . برگرد)
    من با همه ی درد جهان ساختم اما
    با درد تو هر ثانیه در حال نبردم.
    تو دور شدی از من و با این همه یک عمر
    من غیر تو حتی به کسی فکر نکردم
    من خسته از اینهمه تاوان جدایی
    ای بی خبر از حال من امروز کجایی
    من صبر نکردمکه به این روز بیفتم
    اینقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
    ای دوست کجایی
    انقدر که راحت به خودم سخت گرفتم
    از عشق و دل باور من درد کشیدن
    گیرم همه ی آینده ی من پاک شد از تو
    با خاطره های تو چه باید بکنم من
    ای بی خبر ازحال من امروز کجایی ؟
    ای بی خبر از حال من امروز کجایی ؟
    ای بی خبر از حال من امروز کجایی؟
    ای بی خبر از حال من امروز کجایی؟
    ای بی خبر از حال من امروز کجایی؟
    کجاااااااااایی؟
    به خاطر هیچ چیز این دنیا ناراحت نباش .خدا همیشه هست .هر اتفاقی بیفته مخاطب تمام نوشته های من فقط تویی.
    چیزی نگو از مقصدت تا من نرم دنبال تو .........اما بگو وقتی بدم ......از کی بپرسم حالتو؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
    یه حسی رفته از قلبم ....که پشتم کوهی از درده .......
    چه جوری از دلم کندی که اون حس برنمی گرده .......نه دنبال تسکینم ..........نه دنبال دل کندن از این درد.......
    تو دنیا با یه دردایی فقط باید مدارا کرد .......
    از تو برام خاطره موند ........از من یه دیوونگی .......
    این حق ما بوده از تمام این زندگی......
    گرگ روزگار بودم....شغال ها هم جرات رویا رویی با من را نداشتند.....
    حال که توبه کرده ام ...اهو ها هم برایم خط و نشان میکشند....
    ...
    درست است که ما رفته ایم و توبــــه کرده ایم اما به اهو ها بگویید در قلمروی ما با احترام عبور کنند مگر نمیدانند که توبه گــــــــــــــــــــــرگ مـــــــــــــــــــــرگ است.......
    از جنس فریادم ...
    آدمیزادی سرد پر ازاضطراب ...
    تمام راه هارا بسته ام ......
    به سوی من نیا ......
    این کوچه بن بست است ......
    نیا ...نابود می شوی ........
    از جنس خاک می شوی ......
    به سوی من نیا .....
    بدون عشق من هر کجا باشی خوشی ......
    موهایم جلوه ی زیبایی دارند ........اما دام مرگت می شوند .....
    به سوی من نیا ........
    من پر از دردم .......پر از تنهایی ......
    چشمان سیاهم تو را در تاریکی شب محو می کنند .......
    نیا.......
    فقط به من بگو ....
    اگه هنوزم عاشق منی .....
    چرا منو نمی کشی؟
    "ژهرا"
    باشه برو
    اما مواظب خودت باش
    من مامانمو ميخوام حالا حالاها داشته باشم
    این زمین جاذبه ی رسول حق را درک نکرد ......
    وسعتش عظیم ولی وسعت مهربانی رسول خدا را درک نکرد ...
    هوایش بسیار اما.......هوای حبیب خدا را نداشت .......
    اهانت به حبیب خدا ....اهانت به همه ی مسلمانان است ........
    اهانت به من .......اهانت به تو .......اهانت به اهل سنت .........اهانت به اهل شیعه ........
    "زهرا"

    من به مردم این شهر اعتمادی ندارم ........تو باید برگردی تا به مشرق نگاه تو طلوع کنم .........
    تو باید برگردی تا باز خواب های آشفته ام تعبیر حرف هایت باشد .....
    تو باید باشی تا تنهایی ام را در نگاه بارانی ات تفسیر کنم ...........
    تو باید باشی .........
    وای بر من .................این تویی که هستی و این منم که نیستم ..........
    وای بر من ..!
    "زهرا"
    سلام دوست عزیزم خیلی دیر خدمت رسیدم غیبت مارو بذار به حصاب امتحانات و گرفتاری ... دوستی ما تاریخ انقضا نداره وبرام عزیزید وماندگار مرسی ;)
    بازم یه پاییز دوباره بارون ، هجوم فکرت همون خیابون ، دوباره دلشوره ی تو رو دارم
    دوباره دلتنگتم عزیزم ، دوباره دارم به هم می ریزم ، چقدر از این حال بی تو بی زارم


    بیادتم من آروم جونم
    بذار تو این حسرتم بمونم
    بیادتم من ای مهربونم


    بیادتم من آروم جونم
    بذار تو این حسرتم بمونم
    بیادتم من ای مهربونم


    دوباره آوار برگ زرد و قدم زدن تو هوای سرد و ادامه های یه درد پاییزی
    دوباره جاده دوباره دریا ، دوباره گریه همیشه تنها ، همینه حال یه مرد پاییزی


    بیادتم من آروم جونم
    بذار تو این حسرتم بمونم
    بیادتم من ای مهربونم


    بیادتم من آروم جونم
    بذار تو این حسرتم بمونم
    بیادتم من ای مهربونم


    بیادتم من ...
    دوست دارم بروم سر به سرم نگذارید
    گریه ام را به حساب سفرم نگذارید
    دوست دارم که به پابوسی ِ باران بروم
    آسمان گفته که پا روی پرم نگذارید
    اینقدر آینه ها را به رخ من نکشید
    اینقدر داغ جنون بر جگرم نگذارید
    بس کنید، این همه دل دورو برم نگذارید
    آخرین حرف من این است: زمینی نشوید
    فقط ، از حال زمین بی خبرم نگذارید
    ناصر احمدی
    صبرکن عشق تو تفسیر شود .....بعد برو.....
    یا دل از ماندن تو سیر شود .....بعد برو.......
    خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد ......
    تو بمان ،خواب تو تعبیر شود ....بعد برو.....
    لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ...
    تو بمان تا به یقین دیرشود .....بعد برو ..
    صبرکن عشق زمین گیر شود ....بعد برو....
    یا که دل از دیدنت سیر شود .بعد برو....
    تو اگر کوچ کنی ،بغض خدا می شکند......
    تو بمان گریه به زنجیر شود ....بعد برو...
    آنقدر خسته ام که بودنت را به باد فنا می گیرم ..
    خسته ام..!
    درسینما نشسته ام..
    همه جا تاریک است..
    چشمانم خیره به آرتیستی که به دنبال معشوقه ی خود می گردد ..
    خیالاتی می شوم ..
    خیال تو..
    به سرم می زند..
    چشمانم را می بندم ..
    همه جا تاریک است ..
    چشمانم را باز می کنم ..
    نور چراغی چشمانم را به حد کور شدن می برد ..
    بلند می شوم ..
    چشمانم خیره در چشمان کارگری که زمین را طی می کشد ..
    حیرت زده مرا می نگرد ..
    سرم را تکان می دهم ..
    به سرعت خارج می شوم ..
    چیزی برای جفتمان می گیرم ..
    به عقب بر می گردم ...
    تو نیستی!!!!!!!!!
    هوا خیلی سرد است ..
    دستان سردم را به آغوش گرم جیب هایم تقدیم می کنم ..
    به گرمایشان نیاز دارم .
    چیزی به دستانم می خورد ..
    دستانم را از بیرون می اورم ...
    مشتم را باز می کنم ..
    گل برگ های پرپر کرده ام از لای انگشتانم به زمین سقوط می کنند ...
    عطر تو را می دهند..
    سرم بلند می کنم ،قطره بارانی از چشمانم می لغزد ..
    باد سردی تا مغز استخوانم می رود..
    کلاه را بر سرم پایین می کشم ..
    قدم های بلند و محکمی بر میدارم..
    موزاییک هار ا می شمارم:
    یک،دو،سه،چهار....................
    سقوط می کنم.
    "ژهرا"
    آنقدر خسته ام که نبودنت را به فال نیک می گیرم
    وگذشت زمان را بهانه ی رسیدن بهار..
    آنقدر خسته ام که در انتهای تمام شعر هایم نبودنت را آوار می کنم ..
    دلم سکوت را به آواز صریح قناری ترجیح می دهد ...
    گاهی تنهایی تنها راه میانبر رسیدن به آخر خوش شاهنامه است ...
    من به خواب هم بدهکارم ،غصه ی تمام شهر را طلبکارم ..
    من بی رحمی را در رمان بی تو می دانم ..
    امشب را هم به تمام شب های اضافه می کنم ..
    چترم را می بندم ،ترکیب اشک و باران ترکیب زیبای من و خداست ...
    این زندگی خیلی به من بدهکار است ......
    خیلی......
    "زهرا"
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا