گاهی گمان نمیکنی ولی میشود... گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود... گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ... گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود ... گاهی گدای گدایی وبخت با تو نیست... گاهی تمام شهر گدای تو میشود...
از سرنوشت غمگین نباش!چه بسا سگهای بر روی اجساد شیرهای جنگل رقصیدند شادی کردن و پنداشتند... ولی نمی دانستند شیر، شیر می ماند و سگ همان سگ حتی با قلاده های طلا...!