من داعیم هیمنجوری بود ...جایی میرفتیم میخوساتیم ببینم ترازو سالمه داییم میرفت روش میفهمیدیم سالمه ترازو یا نه
خوبه ولی ...البته بخوای بری بالا راهش هست !! مواد باید بزنی :دی
والا مرغ هم گرونه ..اگه یه روزی مرغ داشتیم و خوردیم چشم استخونش حله
منم 3 ساله همینو میگم ...پر پر میشیم هر سال :دی ...بنده نصف توده ی بدنی رو از دست میدادم تو ای نسه سال اخیر :دی
ها همینو موخواستم، حس کنجکاویت رو قلقلک دادم؟! :دییییی
هیچی دیگه تماسی حاصل نومودیم بی خبر و یهویی، در وسط خیابان گیرش انداختیم
خدا داند با کدامین زیباروی در حال مصاحبت بود، اما ما کلی حرفیدیم باهاش و خندیدن کردیم و اگر کسی هم بود ولش کرد رفت دوتا فشم بهش داد دیگه :دی